یاقوت حموی بغدادی دریک نگاه
شهابالدین ابوعبداللَّه یاقوت بن عبداللَّه حموى بغدادى از ادبا و لغویان اوایل قرن هفتم هجرى و مؤلف کتاب معجمالبلدان است. صفىالدین ابن عبدالحق (و 539 ه.ق- ف. 626 ه.ق) معجمالبلدان را مختصر کرد و آن را مراصدالاطلاع نامید. تألیف دیگر او معجمالادباء است. یاقوت در جوانى اسیر شد و در بغداد تاجرى به نام عسکر حموى او را خرید و پس از مدتى او را آزاد کرد (595 ه.) وى پس از آزاد شدن مسافرتها کرد. ابتدا بر اثر خواندن کتب خوارج متمایل به مذهب آنان شد، و در دمشق نزدیک بود کشته شود و از آنجا گریخت و به خراسان و خوارزم رفت. در حملهى چنگیز یاقوت به موصل و از آنجا به حلب فرار کرد و در همان جا درگذشت . برگرفته از کتاب: فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)
یاقوت حموی متولد ???ه ق.وی جغرافیدان و تاریخنویس مشهور قرن هفتم هجری قمری است. نام کامل وی :( شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموی الرومی البغدادی )، و ملقب به «الشیخ الامام» است . وی از پدر و مادری یونانی متولد میشود و در کودکی به اسارت مسلمانان افتاده و همراه بردگان به بازار برده فروشی به بغداد آورده شدهاست. یک تاجر بغدادی که بنام «عسکر ابی نصر ابرهیم الحموی» اورا خرید نمود.سپس او را به مکتب خانه برد تا خواندن ونوشتن بیاموزد تا اینکه بتواند از سواد نوجوان در تجارت خود استفاده نماید، زیرا تاجر مذکور «عسکر الحموی» چیزی از خواندن ونوشتن نمیدانست ، اما تاجری با تجربه بود. بعد از فراگیری تعلیم اساسی وقررات آن دوران، مولایش عسکر الحموی، یاقوت را در تجارت خانه? خود به کار گماشت. از اینجا بود که یاقوت لقب «الحُمَوی» گرفت نسبت به تاجر بغدادی که اورا خریده بود . یاقوت و سفر و تجارت یاقوت در سنین جوانی بدستور اربابش تاجر بغدادی ، بقصد تجارت راه سفر در پیش گرفت و به کیش و عمان و شام و دیگر مناطق سفر کرد. بعد از بازگشت از این سفر تجارتی که با موفقیت همراه بود ، تاجر بغدادی اورا از بردگی آزاد نمود. از اینجا بود که یاقوت دربازار «وراقین» بغداد کار جدیدی پیشه گرفت. ودر همینجا راه مطالعه را آغاز نمود. در سال ??? هجری قمری دوباره بقصد تجارت به کیش میرود. ولی در بازگشت ، یاقوت یامرگ مولایش واربابش تاجر بغدادی رو برو میشود. یاقوت از اینجا راه سفر و گردشگری و تجارت به سایر مناطق جهان را آغاز میکند و در ابتدا از دمشق دیدن میکند. سپس ادامه? سفر میدهد ودرسال ??? هجری قمری به موصل میرسد، از آنجا به اربیل وسپس خراسان ، مرو ، نسا ، خوارزم. در آنجا بود که خبر مغول وحمله? خونین آنان درسال ??? هجری قمری آغاز میشود. یاقوت دوباره از آنجا به موصل میرود.سپس به سنجار و سپس به حلب میرسد، و درسال ??? هجری قمری در حلب فوت میکند . نوشتههای دیگران درباره وی درباره زندگی و آثار یاقوت حموی فراوان نوشتهاند. از آن جملهاند ابو البرکات بن احمد مستوفی اربلی (متوفای ???) در تاریخ اربل، و ابن نجّار محبّ الدین محمد بن محمود بغدادی (متوفای ???) در ذیل تاریخ بغداد و جمال الدین علی بن یوسف قفطی ، معروف به القاضی الاکرم (متوفای ???) در إنباه الرواة علی أنباء النّحاة و ابن شعار موصلی مبارک بن احمد (متوفای ???) در قلائد الجمان و عبد العظیم المنذری (متوفای ???) در التّکملة لوفیات النّقله و ابن خلّکان (متوفای ???) در وفیات الاعیان و شمس الدین ذهبی (متوفای ???) در تاریخ الاسلام و نیز در سیر اعلام النبلاء و العبر فی خبر من غبر و یافعی عبد الله بن اسعد (متوفای ???) در مرآة الجنان و ابن عماد حنبلی ابو الفلاح (متوفای ????) در شذرات الذهب. شماری از اینان با یاقوت معاصر بودهاند یا با او مراوده داشتهاند. قفطی کسی است که یاقوت پس از گریختن از مغولان به او نامه نوشته و ابن خلکان در وفیات الاعیان و یافعی در مرآة الجنان از آن نامه مطالبی را برگزیدهاند. یاقوت ابن خلکان را رو در رو ندید زیرا وقتی وارد حلب شد دو ماه و چند روز از وفات او گذشته بود. کودکی یاقوت شرح حال خود را در معجم الادباء آورده بوده ولی این شرح حال با برخی دیگر از مطالب معجم الادبا مفقود شده. ابن شعار این شرح حال را دیده و از آن روایت کردهاست. چنین بر میآید که (عبد الله) پدر یاقوت را رومیان اسیر کرده بودند و او مدتی در آن دیار زیست و یاقوت در روم زاده شد و در نبردی دیگر که عرب بر لشکر روم غلبه یافت و یاقوت را با خیل اسیران به بغداد آوردند او را که هنوز کودکی خردسال بود در بغداد فروختند، کسی که او را خریده یا آن که او را فروخته او را یاقوت نامید. و بردگان را نامهایی از این قبیل میدادند. از این نام بر میآید که نام گذارنده او را دوست میداشته و او را به نام گوهری گرانبها نامیده. یاقوت در کودکی از پدر باز ماند. چون نام پدرش را نمیدانستند او را عبد الله نامیدند (بندهای از بندگان خدا). هنگامی که یاقوت را به بغداد آوردند کودکی پنج یا شش ساله بود. در بغداد تاجری از مردم حماة ، به نام عسکر بن ابی نصر حموی، او را خرید و به حماة برد. از این رو، لقب حموی هم بر نام او افزوده شد. چون بالیده شد ابوعبدالله کنیه گرفت و به شهاب الدین ملقب شد. یاقوت در سالهای بعد تا نام زمان بردگیش را از یادها ببرد خود را یعقوب نامید ولی نام یاقوت همچنان بر او بماند. بعدها به حدس سال ولادت او را تعیین کردند. ??? یا ??? هجری. همچنین او را یاقوت رومی خواندند زیرا در روم متولد شده بود ولی در کدام شهر دانسته نیست. از اموری که حدود سال ولادت او را به حدس تعیین میکند، یکی این است که یاقوت درباره ابو طالب کرخی که در سال ??? وفات یافته گوید که ابو طالب کرخی را درک کرده ولی به سبب خرد سالی خود او را ندیده زیرا این سالها به کارهای دیگری جز طلب علم اشتغال داشتهاست. یک یا دو سال بعد، که سرورش او را خرید، در بغداد به مکتب خانهاش فرستاد، زیرا خود در کار بازرگانی بود و خواندن و نوشتن نمیدانست. یاقوت را به مکتب خانه فرستاد تا سوادی بیاموزد و امور حساب و دفتر او را بر عهده گیرد. یاقوت به نیروی حافظه و هوش سرشارش به زودی این آرزو را برآورد. عسکر بازرگانی توانگر بود و دخت یکی از رؤسای بغداد را به زنی داشت و از او صاحب پسرانی شد که همه پیشه بازرگانی گرفتند.