سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین جلسه از سلسله جلسات درس اخلاق «مصلح غیور، انسان ضد غرور» ویژه ایام سوگواری ماه محرم و صفر در محضر آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی برگزار شد.

معظم له در این جلسه با ارائه جمع بندی از مباحث جلسات پیشین، از عواقب دلبستگی به دنیا و سرانجام فریب خوردگان دنیا سخن گفت وبا بیان اینکه بعضی اعمال در بین ما انسانها تنها جنبه ظاهری دارد، بروجود اعتقاد راسخ و قلبی به معاد و قیامت تأکید کرد.

مشروح بیانات آیت الله تهرانی در جلسه پایانی در ادامه می اید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا»

مروری بر مباحث گذشته
بحثما راجع به قیام و حرکت امام حسین(علیه??السلام) بود که عرض کردممجموعه?ای از دروس معنوی، فضیلتی، انسانی، دنیوی، اخروی، فردی و اجتماعیبرای ابنای بشر بود و حضرت مصلحی غیور و انسانی ضد غرور بود؛ نه خود مغروربود و نه کسی را مغرور کرد، بلکه برای دستگیری مغرورین و نجات آنها تلاش کرد. لذا در اولین سخنرانی در روز عاشورا، اولین بحثی را که مطرح کرد همین مسأل? غرور بود و خطاب به سپاه مقابل فرمود: شما دست?خوش غرور شده?اید.بعدهم حضرت عواملی که انسان را مغررور می?کند، مطرح فرمود.
جلسه گذشته بحث ما به اینجا رسید که دو عامل درونی و بیرونی، در این‌که فریب خوردن انسان نسبت به انتخاب مسیر رسیدن به مقصد و هدفی که درست هدف?گیری کرده? است نقش دارند.دو عامل درونی و بیرونی موجب می‌شوند که انسان درانتخاب مسیر اشتباه کند و راه سعادت را کنار گذاشته و از راه شقاوت برود.
بعدگفتیم که شیطان هم درونی است و هم بیرونی. از طرفی دنیا، جلوات و جذواتدارد که اینها انسان را به خود جذب می?کند. این را هم عرض کردم که «گناهرا به گردن دنیا انداختن» امر غلطی است، چون دنیا دو زبان دارد؛ هم زبان دعوت دارد و هم زبان عبرت. دنیا برای هم? ابنای بشر دو حرف دارد، یک دعوت به سوی خود می?کند، دو زبان عبرت دارد و می?گوید از من عبرت بگیر. این زبان حال دنیا است.

راه‌کار فریب دادن
دراینجا مطلبی هست که من بنا نداشتم این را مطرح کنم، ولی دیدم در گذشته وارد آن نشده‌ام، لذا اینجا متذکّر آن می‌شوم. شیطان برای فریب انسان بهاین چیزها اکتفا نمی?کند و دام?های فراوانی دارد. من یکی از آنها را عرض می?کنم. چون صدرالمتألهین(رضوان?الله?تعالی?علیه) این مطلب را مطرح کرده است، من هم در سطح عمومی مطرح می?کنم. البته من قبلاً یک اشاره?ای به آن کرده?ام ولی وارد بحث نشدم.

دنیا «نقد» است
به یک زبان بسیار ساده ما داریم التذاذات و تنعّمات دنیوی را شهود می? کنیم،اینها حاضر است و به تعبیر ساده «نقد است». در این شبهه ?ای نیست و این حرف، حرف درستی است. ایشان می? گوید: یکی از راه‌های فریب شیطان با کمک ازهمین واقعیت است. به تعبیر ما شیطان برای انسان یک برهان و قیاس منطقی درست می‌کند و انسان را فریب می‌دهد، به این شکل که می‌گوید: لذت?های دنیایی که همه با تمایلات نفس ما همسو است، چه مال و چه جاه، نقد است؛ درمقابل لذت‌های اخروی مثل حور و قصور و دیگر مسائل نفسانی، همه نسیه است.هر نقدی بهتر از نسیه است. در نتیجه، التذاذات دنیایی بهتر از تنعمات آخرت است.

لذات نفسانی آخرت نسیه است
البته دقت کنید که مقابله در مورد نفسانیات است، نه لذت‌های معنوی. یک وقت اشتباه نشود! همه اینهایی که گفتیم، چه دنیایی آن و چه آخرتی‌اش، نفسانی است. فرق این است که تمامی التذاذات نفسانی دنیوی نقد است ولی تمامی التذاذات نفسانی اخروی نسیه است. من مقید هستم که بگویم التذاذات نفسانی، وگرنه التذاذات معنوی، غیر نفسانی است. اینها با هم فرق دارند، چون ممکن است انسان در همین‌جا لذت?های معنوی را بچشد در حالی که این لذت‌ها نفسانی هم نیستند. خوب دقت کنید! این حرف‌ها، حرف?های دقیقی است و چون بزرگان اهل کلام ما به این مطالب اشاره داشتند، مجبور شدم اینها را بگویم.
دراین صغری بحثی نیست که لذت‌های نفسانی دنیا، نسیه است. کبرایی که در کناراین قضیه می?گذارند و با آن نتیجه می‌گیرند این است که هر نقدی بهتر ازنسیه است. من همه بحث را در قالب منطقی ریختم تا همه متوجه شوند.

همیشه نقد بهتر از نسیه نیست!
جواب این است که ما صغری را قبول داریم که این لذت‌ها نقد است و آن نسیه،لذت?های اخرویه که مربوط به مشتهیات نفس است، نسیه است، اما بحث بر سرکبری است. کبرای شما خراب است. هر نقدی بهتر از نسیه نیست. این یک مغالطه است. تعبیری که ایشان دارد، این است که «اذا کان متماثلین کماً و کیفاً»،در صورتی نقد بهتر از نسیه است که دو مورد از نظر کمی و کیفی، مثل همباشند. پس هر نقدی بهتر از نسیه نیست.
حالا یک مثال خیلی ساده می?زنم؛ تماثل از نظر کمی یعنی مقدار، مثل این است که یک مشتری آمده و می?خواهد جنسی را بخرد. او ده تومان می?دهد، مشتری دیگری هم می‌آید و می?گوید: من هم برای این جنس ده تومان می‌دهم، اما نقد نمی ?دهد، می‌گوید: دوماه دیگر می‌دهم. اینجا مسلماً نقد بهتر از نسیه است و در این شبهه ?ای نیست. اما یک مشتری آمده و ده تومان می ?خرد، مشتری دیگری آمده و بیست تومان می? خرد و می? گوید دو ماه دیگر بیست تومان را می? دهم. اگر سوخت نداشته و احتمال تخلف او منتفی باشد و قیمت جنس هم در عرض این مدت، دو سه برابر نشود، شما چه کار می? کنی؟ جنس را ده تومان می? دهی؟ یا می?گویی نه!چون سوختی در کار نیست و صد درصد قیمت را به من می? دهد، بیست تومان راانتخاب می? کنی؟ اگر قیمت از نظر مقدار دو برابر دیگری است، اصلاً قابل قیاس با آن نیست. حالا از نظر کیفی مثال این است که: یک منبع این طرف ومنبع دیگری آن طرف است که از نظر مقدار برابرند. در یکی برنج نامرغوب است و در دیگری چیزی نیست، اما به شما می‌گویند با همان هزینه دو ماه دیگربرنج صدری اعلا به تو می?دهیم. کدام را قبول می‌کنی؟! چه کسی گفته است که هر نقدی بهتر از نسیه است؟ این حرف در صورتی درست است که دو چیز از نظرکمیت و کیفیت مساوی باشند، اما اگر تفاوت داشته باشند چه؟
   
حرفی بر خلاف نظام بشری!
اگربخواهیم این حرف را بپذیریم، نظام بشریت از بین می ?رود. در تمام چیزهایی که مربوط به کشت و زرع است، انسان نقد را می‌دهد برای نسیه. شما که یک من گندم را در خاک می?ریزی، دیوانه هستی؟ می?گویی شش ماه دیگر ده من خواهدشد. اگر کسی بگوید: دیوانه! هر نقدی بهتر از نسیه است! چرا یک من را ازدست دادی؟ به عقلش شک نمی‌کنی؟! آیا کسی این حرف را می?زند؟ اصلاً وابداً! تمام عقلای عالم دارند این کار را انجام می?دهند. پس تمام این معاملات نسیه که در عالم انجام می??شود، دیوانگی است و همه اینها دیوانگان هستند؟! هر نقدی بهتر از نسیه است، غلط است. این قضیه کلی نیست.

دنیا کشت‌زار آخرت است
لذااین قیاس یک مغالطه است و باطل است. حالا من می‌گویم مشکل کجا است. مشکلاز اینجا نیست، مشکل تو در جای دیگر است. حتی ما این تعبیرات را نسبت به دنیا و آخرت، داریم که «الدنیا مزرعة الآخرة» این تشبیه، همان مثالی استکه درباره زراعت و کشت زدم. البته روایت دیگر داریم که از نظر مضمون شبیهبه آن است؛ «بِالدُّنْیَا تُحْرَزُ الْآخِرَة» یا «الْمَالُ وَ الْبَنُونَزِینَةُ الحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَرْثُ الْآخِرَةِ»دنیا کشت است و با دنیا آخرت به دست می‌آید. این مطلب را در روایت همداریم.

بی تعارف؛ قیامت را قبول ندارید!
مشکل جای دیگری است. این‌طور نیست استدلال شد و انسان با این قالب‌ها اشتباه نمی‌کند، مشکل این است که یا اصل قیامت را قبول نداری و باور نداری، یااگر منکر معاد نیستی، در آن مردد هستی و یقین به قیامت نداری! مثل کسی که می‌گوید من یقین ندارم این مشتری که رقم بالاتری گفته، پولم را سر دو ماه به من بدهد. یعنی تو زبان وحی و زبان عقل را باور نداری! مشکلت اینجا است.قرآن می?گوید «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ»، من عمداً این آیه راآوردم، چون لذات نفسانی را مطرح کرده است «وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنْتُمْ فیها خالِدُونَ» حتی جاودانه بودن و دوام زیست را هم با اصلزیستن و خوش بودن را مطرح می?کند؛ هم خوش باش را نفسانی دارد و هم همیشه بودن را. آنچه نفس?های شما آرزو می?کند و چشم?های شما از آن لذت می‌برد،در بهشت هست و شما همیشه آنجا هستید. این، هدف هر انسانی است و فطرت هر کساین را می‌خواهد. همه چیز در بهشت هست ولی تو به این وعده خدا اعتمادنداری.

آخرت بالاتر از آن است که به بیان آید
البته مطلب بالاتر از این است و همین نعمت‌های اخروی مربوط به نفس، با التذاذات نفسانی و دنیوی اصلاً قابل قیاس نیست. علی(علیه?السلام) فرمود: «کُلُّشَیْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِیَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ» هر چیزی ازامور اخروی که به آن برسی و در روز قیامت آن را ببینی، خیلی بزرگتر ازشنیدن آن است و بزرگتر از آن چیزی است که به گوش تو خورده است. حتی این توصیف که در قرآن آمده است و به گوش ما خورده است، نیز چیزی نیست که درقیامت خواهی دید. حضرت می?گوید: تو نمی?توانی این آیات را هم درست درک کنی! مشکل این است که معاد و وعده‌های خدا به باورت نیامده و در باورت نمی‌گنجد. این مشتری، خدا است. « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَالْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة» واو از وعده خود تخلف نمی‌کند.

روگردانی از دنیا، اثر ایمان به آخرت
ایناست که در روایت آمده است: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْآخِرَةِ لَمْ یَحْرِصْعَلَى الدُّنْیَا» «من أیقن بالآخرة أعرض عن الدنیا» کسی که به روز جزایقین و باور داشته باشد، دیگر به این دنیا نمی?چسبد، مدام حسرت آن رانمی‌خورد و می? خواهد که آن را رها کند. علی(علیه?السلام) در نهج ?البلاغه تعبیری دارد که من عین آن را می‌خوانم؛ «أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوااللَّهَ فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبَثاً فَیَلْهُوَ وَ لَا تُرِکَ سُدًىفَیَلْغُوَ»، مردم شما بیهوده آفریده نشده‌اید! عمرتان را به بازی گوشی نسپارید! شما هم به خودتان واگذار نشده‌اید! «وَ مَا دُنْیَاهُ الَّتِیتَحَسَّنَتْ لَهُ بِخَلَفٍ مِنَ الْآخِرَةِ الَّتِی قَبَّحَهَا سُوءُالنَّظَرِ عِنْدَهُ» دنیا آن‌قدر زیبا نیست که در چشم شما زیبا جلوه ?کردهاست به خلاف آخرت که بد و زشت در ذهن شما تصویر شده است. این‌طور که شماگمان می‌کنید، نیست! « وَ مَا الْمَغْرُورُ الَّذِی ظَفِرَ مِنَالدُّنْیَا بِأَعْلَى هِمَّتِهِ کَالْآخَرِ الَّذِی ظَفِرَ مِنَالْآخِرَةِ بِأَدْنَى سُهْمَتِهِ» فریفته دنیا هر چقدر هم در نیا به بالاترین پیروزی‌ها برسد و لذاتش را بیابد، هم‌چون کسی نیست که از آخرت به کمترین نصیب برسد! حضرت می‌گوید: لذت دنیا اگر هم زیاد باشد در مقابل لذت آخرت کم است. آن را زیاد کرد و این را کم کرد تا بگوید اینها قابل قیاس نیستند. تو هنوز نفهمیده?ای که التذاذات اخروی چیست.

آخرت‌طلبی سخت است، مثل دنیاخواهی
مرحوم ملاصدرا(رضوان ?الله ?تعالی ?علیه) در ذیل این قیاس، مطلب دیگری می‌گویدکه البته من آن را ساده می?کنم. آدم می‌گوید: من اگر بخواهم همه محرمات راترک کنم و به همه واجبات عمل کنم، خیلی فشار دارد، مشقت دارد، زحمت دارد.ایشان جواب این حرف را با یک روایت می?گوید. روایت ازموسی?بن?جعفر(علیه?السلام) خطاب به هشام‌بن‌حکم است که حضرت فرمودند: «یَاهِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْیَا وَ إِلَى أَهْلِهَافَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ» انسان وقتی به دنیامی‌نگرد، می‌یابد که برای هر نعمتش باید تلاش کند. آیا تو خیال کردی که دنیا همین‌طور بدون زحمت به دست می‌آید؟ یعنی کسانی دنیا را می?آورند ومی?گذارند خدمت شما و تقدیمتان می?کنند؟ این هم مشقت دارد. دنیا به دست آوردن ولو اینکه دین هم نداشته باشی ولی بخواهی از مسیر صحیح انسانی به آن برسی سختی و زحمت دارد.

کدام سختی کشیدن دارد؟!
«وَنَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّابِالْمَشَقَّةِ» هر دو تا زحمت دارد. حالا کدام را انتخاب کنم؟ عقل چهمی‌گوید؟ دو کار وجود دارد که هر دو هم سختی دارد. بحث انتخاب است. صحبت سر این است که عاقل کدام را انتخاب می? کند؟ « فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِأَبْقَاهُمَا فعلم» عاقل به دنبال چیزی می?رود که لذتش دائمی است، نه آنکه موقت است و روزی از دستش می‌رود. نعمتی که باقی و جاودانه است را بایدانتخاب کرد. به همه زبان‌ها، زبان فلسفه، وجدان و ... با ما صحبت کرده‌اندتا مطلب را به همه ما بفهمانند و جای هیچ ابهامی نباشد. پس قضیه چیست که ما دنیا را انتخاب می‌کنیم؟ بدون هیچ تعارفی، قیامت باورمان نیامده است.

اصل مطلب این است که ما یا قیامت باورمان نیامده و وعده الهی را قبول نداریم وفقط با زبان می? گوییم که قیامت را قبول داریم، یا فقط احتمالش را می?دهیم، حال آن‌که احتمال به درد نمی?خورد. از آن طرف، لذات حیوانی دنیایی با امیال نفسانی ما همسو است و در تمام ابعاد هم این‌گونه است، لذا اینهاهم جلوی زبان عقل را می?گیرد و هم جلوی زبان وحی را می? گیرد. عقلت از کارمی?افتد و وحی هم به دردت نمی‌خورد.

هدف‌گیری امام حسین در روز عاشورا
ماوقتی به سراغ چیزهایی که در مکتب الهی وارد شده است، می? رویم می? بینیم اولیا خدا، روی این مسائل خیلی تکیه کرده?اند. آیات قرآنی زیادی داریم که بحث کشش پرداختن به آن را ندارد. در این جلسه آخر، فقط به این مقدارخواستم راجع به امام حسین بحث کنم که ببینید حضرت آن هست? مرکزی را هدف گرفت که اینها با آن مقابله کردند. حضرت به آنها گفتند که چه چیز شما رااینجا آورده و مقابل من قرار داده است؟ شما مغرور دنیا شده ?اید، اما مندارم دنیایتان را برایتان تعریف می? کنم. حضرت صریح توضیح داد که این دنیای شما است. شما فریب خورد? دنیا هستید و خیال نکنید که با زور فریب خورده‌اید. سوء انتخاب خودتان بوده است.

بصیرت‌دهی اولیاء خدا تا دم مرگ
لذااولیای خدا تا دم مرگ، روشن‌گری می‌کنند و به مردم هشدار می‌دهند.حسین(علیه?السلام) این سخنان را در چه حالی به مردم می‌گفت؟ کجا دارد این حرف?ها را می ?زند؟ روز عاشورا و در مقابل سپاه دشمن، می? خواهد جنگ شروع شود، او ایستاد و دو سخنرانی ایراد کرد. اولیای خدا، تا دم آخرشان، ابنای بشر را دستگیری کردند و تلاش می‌کردند که آنها را از ورط? غرور بیرون بیاورند و از هلاکت ابدی نجات دهند؛ راه سعادت را به اینها نشان دهند تادر انتخابشان اشتباه نکنند. این کار اولیاء خدا است.

آخرین روشن‌گری‌های امام مجتبی(علیه‌السلام)
جنادهمی?گوید بر امام حسن وارد شدم. در لحظات آخر امام حسن بود که من وارد شدم.همین که نشستم، گفتم آخرین لحظات عمر امام است، بگذار توشه? ای از امام حسن بگیرم. گفتم: «یابن? رسول ?لله!» ای پسر پیغمبر! من را موعظه کن!اولین جمله حضرت این بود: «اِسْتَعِدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَقَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ» ای جناده! آماده سفر آخرت باش! تو از این دنیامی?روی و در سرای دیگر توشه می?خواهی. «و حصل زادک قبل حلول اجلک» قبل ازآن که مرگ برسد، این توشه را تهیه کن! «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُالدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ» تو دنبال مظاهر دنیا رفتی، اما اینرا بدان که مرگ از قفای تو است و می?خواهد تو را به دنیا و نشئه‌ دیگر کوچ دهد. ای جناده! اندوه روزی را که نیامده است بر روزی که هستی بار مکن! غصه آینده ?ات را نخور! چون خدای تو و آن کسی که تو را خلق کرده است،نعوذبالله نمرده است. ای جناده! بیش از آنچه که قوت تو است، هر مال دنیایی را که به دست آوری، خزینه‌دار دیگری هستی؛ می? گذاری و می? روی. ای جناده!در حلال دنیا حساب است، در حرام آن عقاب است و در شبهاتش عتاب است. حضرت در جملات آخر خویش گفت: ای جناده! از ذلت و خواری معصیت خدا به سوی عزت اطاعت خدا بیرون رو.

حضرت آیت الله مجتبی تهرانی