حضرت علامه مصباح یزدی، رئیس موسسه پژوهشی امام خمینی(ره) در گفتوگو با"هفتهنامه 9 دی" به روانشناسی سران فتنه پرداخته است که بخشهای مهمی ازاین گفتوگو در ادامه میآید.
** داستان این فتنه هم داستان بسیارعجیبی بود که در طول 80 سالی که بنده عمر کرده ام، چنین حادثه ای را ندید م و پیش از وقوعش هم تصور نمی کردم چنین چیزی بتواند اتفاق بیفتد. به گمانم کمتر کسی بود که می توانست این فتنه را در این ابعاد پیش بینی کند. اینقدر با وقاحت، بی شرمی، دریدگی و بی سیاستی از طرف عوامل داخلی عمل کردندو الّا دیگران به خیال خودشان یک سیاست 20 ساله را دنبال می کردند. به هرحال حوادثی که اتفاق افتاد به هیچ وجه برای امثال بنده قابل پیش بینی نبود. البته شاید افرادی با بینشهای فوق العاده ای باشند و بتوانندپیشگویی کنند، آنها حسابشان جداست.
** این حوادث من را به یادحوادث صدر اسلام تا حادثه عاشورا انداخت. حوادث صدر اسلام در جوانی بسیارعجیب و نوعی معما به نظرم می آمد که اصلاً چگونه می شود در فاصله کوتاهی پس از رحلت پیامبر(ص) با اهل بیتش این گونه رفتار کردند! آن هم افرادی که مسلمان هستند، نماز می خوانند و از احکام اسلامی سخن می گویند؛ واقعاًبرایم معما بود. حوادث پس از انتخابات تقریباً چیزی شبیه تکرار حوادث صدراسلام بود. این مسائل باعث شد که بفهمم آدمیزاد موجودی قابل تحول است.
**درسی که می توانیم از این گونه حوادث بگیریم این است که سعی کنیم به لایه های زیرین وجود خودمان توجه کنیم؛ به همین ترتیب برای قضاوت درباره دیگران تلاش کنیم از سطح ظاهریشان بگذریم و به اندرونی دل و روح افراد راه پیداکنیم تا بفهمیم در باطن آنها چه خبر است.
** اگر بگوییم علت اینانحرافی که از سران فتنه گرفته تا کسانی که در سطوح پایینی هستند، فقط یک عامل بوده، به نظر بنده قضاوت صحیحی نیست و حتی شواهدی برخلافش هست. آری،در توده های مردم نقص شناخت فراوان است. در مورد سران فتنه خیلی بعید است که آدم بگوید اینها هیچ نمی دانستند یا نمی فهمیدند. مسئله علاوه بر مقوله شناخت به تمایلات و تمنیات افراد هم برمی گردد.
** این که چرارهبری از همان اول جلوی این فساد را نگرفتند و مبارزه نکردند. اولا بایدگفت که ایشان سکوت مطلق نکردند، والا باید پرسید چه کسی در طول این سالهاجریان اشرافی گری را نقد کرد؟ چه کسی در برابر اصلاحات آمریکایی ایستاد؟چه کسی اصلاحات اسلامی و حقیقی را مبارزه با فقر و فساد و تبعیض معرفی کرد؟ چه کسی عدالت و پیشرفت را به مسئله اول کشور و مطالبه عمومی تبدیل کرد ؟چه کسی بهتر از دیگران شاخصه های خط امام را تبیین کرد و در برابر تحریف نظرات امام ایستاد ؟ چه کسی مبارزه با آمریکا و صهیونیزم را به عنوان شاخص انقلابی گری حفظ کرد؟ قطعا شاخص ترین چهره رهبری معظم انقلاب بودند نه احزاب و شخصیت ها.
** شاید برخی توقع بیش از این دارند و این سئوالشما را نشانه این بدانند که ایشان در سیاست کم تجربه بودند، ولی شواهدنشان می دهد که این نشانه بلوغ ایشان در مدیریت و رهبری است و باز بهعنوان تشبیه عرض می کنم که سیاست ایشان عیناً مثل رفتاری است که امام علی(ع) در دو دهه پس از وفات پیامبر داشتند. کسانی فکر می کردند که مماشات علی علیه السلام با جریانات انحرافی از ضعف علی(ع) است، ولی آنهایی که آگاه بودند و علی را می شناختند، می دانستند که این شیوه از کمال قوت اوست. ضعف این است که آدم در برابر یک عامل مزاحم خودش را ببازد و تحت تاثیر قرار بگیرد و رفتار منفعلی از خود نشان دهد. قوت این است که انسان شرایط را بسنجد و در هر شرایطی آنچه مصلحت حق است و او را به هدف نزدیک ترمی کند، آن را انجام دهد ولو همه با او مخالفت کنند.
** بنده عقیده ام این است که یکی از نقاط مثبت مقام معظم رهبری، همین موضوع متانت و سنجش موقعیت ها و انتخاب راهی است که نهایتاً به صلاح اسلام و مسلمین است،هرچند تلخی های بسیاری داشت که برای همه قابل تحمل نیست. اینکه انسان بتواند در برابر هجمه هایی که می شود متانت خود را حفظ کرده و حالت انفعال پیدا نکند، خیلی هنر می خواهد. حالا من نمی گویم که ایشان معصوم هستند یااشتباه نمی کنند ولی واقعا من برای این تسلط نفس ایشان چه داخل ایران و چه خارج از ایران نظیر سراغ ندارم. مقام معظم رهبری در طول این مدت با یک تدبیر حکیمانه مسائل را حل کرده اند و واقعا در کنار صدها فضیلت ایشان ،متانت و تدبیر ایشان برجسته است.
** بصیرت اقتضا می کند ما در هرشرایطی اولویت ها را درنظر بگیریم، مصلحتها را با مفسده ها بسنجیم و باجرح و تعدیل کردن و محاسبه ببینیم برایند این روشنگری ما چه خواهد شد.یعنی انسان اقدامی که می کند با فکر روشن و دوراندیشی دنبال کند، ببیند باتوجه به سایر شرایط اجتماعی نهایتا دیگران چه خواهند کرد و در جمع بندی این مجموعه از فعالیت های اجتماعی با توجه به عوامل گوناگون چه نتیجه ای خواهد داشت.
** موقعیت های اجتماعی افراد باهم فرق می کند. بایدفکر کنیم و همه چیز را فقط با نتیجه نزدیکش نسنجیم بلکه فکر کنیم که آیااین کاری که من می کنم، نتیجه نهایی اش چه می شود؛ الان ممکن است نفعی داشته باشد، اما به دنبالش ممکن است سوءاستفاده شود و ضربه های بزرگی برآن مترتب شود. اینجاست که محاسبه دقیقی می طلبد و خدا را باید هزاران بارسپاسگزار بود که هرچه در رفتار رهبر انقلاب فکر می کنیم، این محاسبات دقیق توسط ایشان مشاهده می شود. گرچه ممکن است مدتی برای ما سِرّ این رفتار وسخن روشن نباشد و حتی در دلمان بگوییم که چرا آقا چنین کاری کردند، یا چرافلان کار را انجام ندادند، اما پس از مدتی متوجه می شویم که حق با ایشان بوده.
** شیطان، آرام آرام انسان را به راه نادرست می کشاند. آن افرادی که خطاهای بزرگی مرتکب می شوند، این گونه نبوده که شیطان از همان ابتدا آنها را برای این کار بزرگ اغفال کرده باشد. بلکه از کارهای کوچک شروع کرده و به آن اشتباهات بزرگ رسیده است.
** اینکه می بینید پس از 20 سال انزوا، یکباره به عرصه می آید، چه بسا مسائل زندگی اش در آن زمان این گونه اقتضا می کرده و در آن شرایط این را نمی دیده که بتواند یک حرکت وسیع اجتماعی را به وجود آورد و به خواسته اش برسد. بنابراین در آن جهت آرام آرام حرکت می کرد و به همان اندازه که خواسته هایش هم به وسیله شیطان بزرگ یا شیاطین کوچک تأمین میشد، قانع بود.
** کج اندیشی هاو کج روی های بعضی از این سران فتنه از 20 سال قبل روشن بود. حتی قبل از 20سال و در دوره امام هم کج روی داشتند منتهی به خاطر همان اولویت هایی که امروز رهبری می فرمایند موضوعات را اصلی و فرعی کنید، دیروز هم حضرت امام اولویت بندی می کرد هر چند این انحرافات آنها برای خود حضرت امام مخفی نبود.
** در آن وقت این شرایط برای آنها قانع کننده بود. بالاخره یک پست و مقامی و زندگی آرامی داشتند و کسانی را تحت تاثیر قرار می دادند.از آن طرف هم پشتوانه خارجی شان بیشتر می شد و بیشتر به او اعتماد میکردند تا این که احساس کرد می تواند با برنامه ریزی داخلی و خارجی یک تحول عظیمی ایجاد کند. این 20 سال آرام آرام بود، چون شرایط برای این جهش مساعدنبود، اگر اظهار می کرد، مردم این خواسته را احمقانه تلقی می کردند،پشتوانه نداشت، کسی از داخل نظام کمکش نمی کرد اما وقتی احساس کردند شرایط مساعد شده و فکر کردند که در داخل به خیال خودشان آن گرایشات انقلابی فروکش کرده ، از خارج هم آن عوامل تقویت شد ، فکر کردند که حالا جهش میکنند. به هر حال مسئله استدراج است که آرام آرام شیطان آدم را به جاده های خطرناک می کشاند و یک مرتبه انسان را به درون چاه هل می دهد.
**حقیقت این است پدیده های اجتماعی را با یک عامل نمی شود تحلیل کرد. خب یک نگرانی هایی در طول این چند ماه و حتی قبل از آن از دوره اصلاحات درقشرهای مختلفی وجود داشت. اینها انباشته شده بود اما جرقه ای که آن رامنفجر کند زده نشده بود. داستان عاشورا یک کبریت بود که به این انبارباروت زده شد، باروت ها جمع شد، اینها بی اثر نبود. اگر این باروت ها جمع نشده بود آن کبریت اثر نمی کرد ولی اگر این کبریت هم نبود، منفجر نمی شد.همه این عوامل موثر بود و این حماقت را کردند، کاری که با هیچ سیاست ومبنای عقلی جور درنمی آید ولی به هر حال تدبیر خدا بود که رسوا بشوند ودیگر فاتحه اینها خوانده شود برای همیشه، انشاءالله.
** نوک پیکان همه توطئهها و فتنههای اخیر و حتی فتنه های آینده اصل ولایت فقیه رانشانه رفته. برای این که شاخصه انقلاب اسلامی ما مبتنی بودن آن بر اصل ولایت فقیه است و همین امر بر دشمنان اسلام سخت آمده. متأسفانه ما می بینیم که هنوز هم مسئولانی در ردهای بلای نظام هستند که نسبت به ولایت فقیه شناخت ندارند. اصلا دشمنیها با جمهوری اسلامی ایران به خاطر همین اصل است.
** متاسفانه کم نیستند شخصیت هایی که حقیقت ولایت فقیه رادرک نکرده اند، برای همین فکر می کنند با کنار گذاشتن ولایت فقیه مشکلات کشور کمتر و یا اصلا حل می شود. البته این افراد اگر موقعیتی برای طرح صریح این مسائل پیدا کنند ، مطرح می کنند ولی فعلا به صورت نرم اینها رامی گویند. ما هم نباید بیکار باشیم بلکه تا جان داریم باید از ولایت فقیه دفاع کنیم . چون شخصیت های مختلف را در هر لباس و پست و مقامی می توان به گونه ای منحرف کرد؛ تنها کسی را که نمی توانند منحرف کنند، ولی فقیه ورهبری است. به همین دلیل دشمنان نظام هزینه های هنگفتی را برای تضعیف ولایت فقیه صرف می کنند.
** اینکه کسانی فکر می کنند آیت الله بهجت در کار سیاست اهتمامی نداشتند، قضاوت درستی نیست اما موقعیتهای افرادهمان طور که عرض کردم فرق می کند. تاثیر ایشان در این بود که یک هشداری یانصیحتی یا کلامی به مسئولی بگوید یا پیغامی به مقامی برساند. طبعا این کاراز همه داد و فریادهای و جنجال هایی که ما می کردیم اثرش بیشتر است. بنده خودم که وارد کارهای به اصطلاح سیاسی شدم، مرهون توصیه ایشان هستم. ایشان ما را تشویق کردند به دخالت در مسائل اجتماعی و سیاسی.