بسم الله الرحمن الرحیم
{{ وَ أَمّا اْلَّذینَ سُعِدُواْ فَفِی اْلْجَنَّهِ خالِدینَ فیهَا مَادَامَتِ السَّماواتُ وَ اْلأّرْضُ إِلّا مَا شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذوذٍ ((108)) فَلا تَکُ مِریَهٍ مِمّا یَعْبُدُ هَؤُلاءِ مَا یَعْبُدُونَ إلّا کَمَا یَعْبُدُ ءَابَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَ إِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنقوصٍ ((109))
« اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. بخششی است قطع نشدنی.(108)
پس شک و تردیدی در باطل بودن معبودهایی که آنها میپرستند ، به خود راه مده . آنها همان گونه این معبودها را پرستش میکنند که پدرانشان قبلاً میپرستیدند ؛ و ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد.(109) سوره هود}}
امیدوارم که حالتان همگی خوب ـ و دماغتان چاق ـ باشد، چندی پیش که حضرت امام (مدظله العالی) دستوری مبنی بر خالی نگذاشتن جبههها از نیروهای متعهد صادر نمودند .
حقیر تصمیم به لبیک گفتن به این پیر خمین و رهرو صدیق حسین گرفت ـ م ـ و برای اینکه عزم خود را جزم گرداند بسیار با خود حدیث نفس نموده تا با شناختی صحیح و در ضمن با فراهم آوردن محیطی مناسب اقدام به این عمل الهی نماید.
مادر جان در همین لحظات که قلم من چون جسمی بر روی این ورقه میرقصد « نه همچون رقاصک بر روی صحنه که باعث لذت بردن و به هدر بردن نیروهای دیگران میشود. » بلکه بسان رقص احیاگری که خالصانه جوهر قلم خود را قطرات خون خود قرار داده و با رقص خود شما را به خود دعوت میکند در اعماق وجود خود در تلاطم است و در این اندیشه که چگونه دست تقدیر میان او و بستگانی که با آنها انس و الفت داشته کیلومترها ، نه بلکه گفتهام شاید یک تاریخ و آن هم تاریخی از عقائد- سلیقهها - رفتارها و خیلیهای دیگر فاصله انداخته است .
مادر شاید پیش خود چنین فکر کرده باشی که قول دادی به جبهه نروی ، پس چرا؟
مادر جان شما یک زن هستید و بالاتر از زن بودن یک مادر هستید و خصوصیت مادر بودن اقتضا میکند که بیش از حد مهربان باشید و در همین لحظه که شما مشغول خواندن نامه هستید، حتماً مطلع هستید که چندین میلیون مرد اعم از پیر و جوان در صحنه جهاد مردانه جان میبازند .
آیا تا به حال فکر کردهاید که آنها نیز مادرانی همچون مادر من دارند که با چشمانی گریان هر لحظه در انتظار بازگشت فرزند جگرگوشهاش ؛ آیا آنها مادر نیستند؟
اگر من به جبهه نروم ، او نرود و ما نرویم پس چه کسی برود؟
مادر آیا تا به حال این آیه کریمه از قرآن به چشمت خورده است؟!
((پس چرا قیام نمیکنید از برای کسی که از خداوند طلب نجاتشان را از قوم ستمگر و ظالم میخواهند؟))
آیا ما مسلمان نیستیم؟؛ آیا ما شامل این آیه شریفه نمیشویم؟
بیائید زنجیرهای اسارت شیطان را با توکل و صبر پاره کنیم و با چشمانی بصیر و ملکوتی به جهان نظاره کنیم ، لحظهای از بند هوا و هوس درآییم وآدمیت را مشاهده کنیم.
شاید دلت بخواهد که از اوضاع و احوال جبهه برایت نقشی ترسیم کنم .
« زبان قاصر است ». شما برنامه صبح جمعه رادیو را حتماً گوش میکنید، برنامهای دارد به نام دنیای وارونه وارونه ؛ به والله صحنههای نبرد نیز چنین است.
اینجا به واقع (( فاستبقوا الخیرات)) مصداق دارد؛ به راستی زاهدان شب و شیران هنگامه کارزار هستند و جان کلام اینکه این جا لشگریان مولا صاحب الزمان « همان که عدالت در انتظار اوست » زندگی میکنند.
به هر حال از این که سر همگی شما را به درد آوردم عذر میخواهم. از دوری همگی شما را میبوسم . به پدر جان خیلی خیلی سلام میرسانم و از دور دست او را میبوسم ؛ به راستی که هر چه دارم بعد از خدا از اوست.
از جانب من از همه دوستان و آشنایان طلب حلالیت کنید و به همگی سلام صمیمانه مرا برسانید.
ما به زودی عازم غرب خواهیم بود انشاءالله
به امید پیروزی اسلام و سلامتی امام امت و همگی خدمتگزاران به اسلام و مسلمین
فالله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین
----
پاورقی
مادر عزیزم ؛ در اولین شبی که آمدم حضرت صاحب الزمان «عج» را در خواب دیدم . من در حالت
بیحسی بودم شخصی از من پرسید :« این آقا کیست؟ و آیا ایشان نیز به جبهه می آید؟ »
ولی من محو جمال آقا شده بودم.