اقوام :دانشمندان آخر الزمان
درهر عصرى، عالمان دینى مسؤولیت زدودن جهل و نادانى از اندیشه هاى مردم را به عهده دارند و از روایات فهمیده مى شودکه عالمان در آخرالزمان نیز این نقش را به خوبى ایفا مى کنند. امام هادى (ع) مى فرمایند: اگر در دوران غیبت قائم آل محمد(ع) عالمان نبودند که مردم را به سوى او هدایت کنند و با حجت هاى الهى از دین دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دام هاى شیطان و پیر وانش رهایى و از شر ناصبى ها نجات بخشند، کسى در دین خدا پا بر جا نمى ماند و همه مرتد مى شدند.ولى آنان رهبرى دل هاى شیعیان ضعیف را با قدرت در دست مى گیرند و حفظ مى کنند، چنان که ناخداى کشتى، سکان و فرمان کشتى را نگاه مى دارد؟ پس آنان نزد خداوند والاترین انسان ها هستند. (1) رسول خدا(ص) نیز درباره زنده کننده دین در هر قرن مى فرمایند: خداوند بزرگ براى امت اسلام در آغاز هر قرن، شخصى را برمى انگیزاند تا دین را زنده نماید. (2)
احادیث دیگرى نیز در مذمت برخى دانشمندان اهل آخرالزمان آمده است.رسول خدا(ص) فرمود: علماى آن ها خائن و فاسق هستند.آن ها و پیروان شان و آنان که به سوى آن ها مى آیند و از آن هاکسب نور مى کنند، آنان که آن ها را دوست دارند، بدترین مخلوقات روى زمین هستند (3) و در روایتى مى خوانیم: فقهاى آن زمان، طبق هواى نفس خود فتوا مى دهند. (4)
ا. بحار الانوار ج 2، ص 6 ا حتجاج طبرسى، ج 2ص 0260
2. کنزالعمال، ج 12، ص 93 1 سنن ابى داود ج 4، ص 109.
3. الزام الناصب، ص 185
4. بشا رة الاسلام، ص 77 الزام الناصب 195.
اشخاص:
1) ابقع:
درلغت به ابلق یعنى هر شىء سیاه و سفید و به خصوص به کلاغ سیاهى که با سفیدى آَمیخته باشد و به هر شخص پلید و به ابرص وشورزا وکسى که لباس وصله دار و رنگارنگ بپوشد، گفته مى شود. (1)از رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) روایت شده که خروج ابقع در مصر و به دنبال دیده شدن ستاره دنباله دار وکسوف خورشید و خسوف ماه خواهد بودکه همه این ها در نزدیکى ظهور روى خواهد داد.(2)
1.لسان العرب به نقل از روزگارهایی ج 2، ص 997
2.روزگار رهایى ج 2 ص 0993
2) سید خراسانى:
اندکى پیش از ظهور حضرت، در میان ایرانیان، شخصى با عنوان سید خراسانى ظاهر شده که رهبرى سیاسى مردم را به عهده مى گیرد وشعیب بن صالح نیز رهبرى نظامى را وایرانیان تحت رهبرى این دوتن، نقش مهمى را در حرکت ظهور آن حضرت ایفا مى کنند. سید خراسانى وشعیب جنگ را در مرزهاى ایران، ترکیه وعراق هدایت مى کنند ونیروهاى مستقر در شام، خود را به پیش رانده ودر همان زمان، از دو جناح عراق وشام، آماده پیشروى بزرگ به سوى فلسطین وقدس مى شوند.
پیرامون شخصیت سید خراسانى، سؤال هاى بسیارى مطرح است. از مهم ترین آن ها این است که آیا مراد از خراسانى در روایات، فرد معیَنى است ویا این که تعبیر از رهبر ایران است که در زمان ظهور حضرت مهدى (ع) وجود خواهد داشت؟ روایات به روشنى دلالت دارد بر این که آن شخصیت از ذریه امام مجتبى (ع) ویا امام حسین (ع) است وازاو به عنوان هاشمى خراسانى یاد شده است وصفات جسمى وى راکه داراى صورتى نورانى وخال برگونه راست ویا دست را ست دارد، بیان کرده است.
اما روایاتى که در منابع حدیث درجه اول شیعه مانند غیبت نعمانى و طوسى در خصوص این شخص وارد شده است، احتمال دارد ایشان را به یاور خراسانیان ویا رهبر اهالى خراسان ویا فرمانده لشکر خراسان تفسیرکرد. زیرا این روایات تعبیر به "خراسانى " تنها نموده نه هاشمى خراسانى، اما مجموعه قرائن موجود، پیرامون شخصیت اودلالت دارد که مشخص است وى همزمان با خروج سفیانى ویمنى ظاهر مى شود ونیروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى داردکه سپاهیان سفیانى را شکست مى دهند .
نسبت ایشان به خراسان به این معنا نیست که حتماً اهل استان خراسان فعلى باشد، چون در صدر اسلام، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمین اطلاق مى شده است که شامل ایران وسایر مناطق اسلامىِ متصل به آن که امررز تحت اشغال شوررى است، مى شود. بنابراین شخص خراسانى اهل هر منطقه اى که از این محدوده باشد، نسبت او به خراسان صحیح است، چنان که از منابع درجه اول حدیثى شیعه استفاده نمى شودکه او سید حسنى ویا حسینى است آن گونه که در منابع روائی برادران اهل سنت به آن تصریح شده است. سید خراسانى، آخرین شخصى است که پیش از ظهور حضرت مهدى (ع) بر ایران حکومت کرده ویا معاصر با آخرین فردى است که فرمانرواى ایران خواهد بود . (1)
ا.عصر ظهور على کورانى ترجمه عباس جلالى ص 270.
3) دجال
از نشانه هاى ظهور، خروج دجال است. "دجال " از ریشه "دجل " به معناى دروغگوىِ حیله گر است. در زبان عربى به معناى آب طلا است و به همین علت، افراد بسیار دروغگوکه باطل را حق جلوه مى دهند، دجال نامیده مى شوند. در روایات "دجال "ها و دروغگویان فراوانى نام برده شده است. در برخى دوازده و در برخى سى، شصت وهفتاد دجال آمده است. (1) از میان این دجال ها، فردى که در دروغگویى و حیله گرى سرآمد همه دجالان است و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدى (ع) (1)ویا برپایى قیامت (2 )است. بر این اساس باید گفت دو نوع دجال داریم، یکى دجال حقیقى که پس از همه دجال ها مى آید و دیگرى گروهى شیاد و دروغگو که به فریب مردم وگمراهى آنان دست مى زنند .
دجال در روایات اسلامى این چنین توصیف شده است: او داراى قدرت وتأثیر عجیبى است، چشم راست ندارد وچشم دیگرش در وسط پیشانى اوست ومانند ستاره صبح مى درخشد. چیزى در چشم اوست که گویى آمیخته به خون است . داخل دریاها مى شود و آفتاب با او مى گردد. کوهى از طعام و نهرى از آب همیشه با اوست. آسمان به دستور وى باران مى دهد و زمین گیاه مى رویاند. اختیارگنج هاى زمین با اوست . مرده را زنده مى کند. با صداى بلندى که تمام جهانیان صداى او را مى شنوند، مى گوید: من خداى بزرگ هستم که شما را آفریده وروزى رسان هستم، به سوى من بشتابید"(3) وى از همه جا مى گذرد وفقط در مکه و مدینه قدم نمى گذارد. (4) بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب هاى بیابانى است. اصل او را از اصفهان یا بجستان ویا خراسان گفته اند. (5) اصل داستان دجال درکتاب هاى مقدس مسیحیان آمده و بارها واژه دجال در انجیل به کار رفته است. درباره دجال، صرف نظر از ویژگى هاى او، چند احتمال وجود دارد:1. دجال، نام شخص معینى نیست. هرکسى که با ادعاهاى پوچ وبى اساس وبا توسل به حیله گرى ونیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است. بر ایناساس دجال ها خواهند بود و این که در روایات از دجال هاى فراوان دوازده، سى، شصت وهفتاد سخن به میان آمده، این احتمال را تقویت مى کند. فردى معین ومشخص به عنوان دجال " در دوره غیبت، با همان ویژگى هایى که براى وى بیان شده، خروج مى کند و مردم را به انحراف مى کشاند. این احتمال نیز وجود داردکه مراد از "دجال "، همان سفیانى باشد که در کتاب هاى عامه، بیشتر به عنوان دجال ودرکتاب هاى خاصه به عنوان سفیانى آمده است. (6)
دجال، کنایه ازکفر جهانى و سیطره فرهنگ مادى بر همه جهان است. استکبار، به معناى واقعى، دجال است. استکبار خود را قیم ملت ها مى داند و با تکیه بر ثروت انبوه وقدرت عظیمى که در اختیار دارد، در همه جاى زمین دخالت مى کند وهمه را به زیر سلطه خویش مى آورد. (7)موضوع دجال، بیش از آن چه در روایات شیعه است، از طریق اهل سنت نقل شده است وقسمت عمده آن را احمد بن حنبل درکتاب مسند "ترمذى " در صحیح خود و"ابن ماجه در سنن، و مسلم در صحیح، و،ابن اثیر در نهایه از عبدالله بن عمر وابو سعید خدرى و جابر بن عبدالله انصارى نقل کرده اند.(8)مرحوم صدوق در این زمینه مى گوید: متعصبین اهل سنت، این گونه اخبار را تصدیق مى کنند و آن را درباره دجال وغیبت وى وزنده بودنش را در این مدت طولانى روایت نموده اند که در آخر الزمان خروج مى کند، ولى درباره قائم باور نمى کنند که او مدت طولانى غائب مى شود، آنگاه آشکار مى گردد وجهان را پر از عدل و داد مى کند، چنان که از ظلم و جور پر شده باشد، با این که پیامبر (ص) و امامان (ع) از این موضوع، صریحا سخن گفته اند (9) همچنین موضوع دجال، اختصاص به اسلام ندارد، بلکه ریشه داستان دجال را باید درکتاب مقدس مسیحیان جست وجوکرد در رساله اول یوحنا نوشته است: دروغگو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسى را انکارکند، ان دجال است که پدر وپسر را انکار مى نماید.(10)
1. بحار الا نوار ج 52، ص 209 کنز العمال ج 14 ص 0198
2. طبق کتب شیعه
3. طبق کتب اهل تسنن
4.بحارالانوار ج 52، ص 94 1 به نقل از آخرین امید داود الهامى ص 0322
5. الزام الناصب، ص 074
6. غیبة طوسى ص 463.
7. آخرین امید داود الهامى ص 323.
8. برترین هاى فرهنگ مهدویت در مطبوعات، ص 239.
9. بحار الانوار ج 52 ص 200
10.رساله یوحنا باب 2 آیه 022
4) خروج دجال:
این نشانه، درکتاب هاى اهل سنت از نشانه برپایى قیامت دانسته شده است (1) ولى در منابع روایى شیعه، از نشانه هاى ظهور. (2) البته هیچ اشکالى ندارد که رخدادهایى چون خروج دجال، هم نشانه ظهور باشند وهم نشانه قیامت 0 دجال فردى است که در آخر الزمان وپیش از قیام مهدى (ع) خروج مى کند وبا انجام کارهاى شگفت انگیز جمع بسیارى از مردم را مى فریبد و سرانجام به دست عیسى مسیح (ع) درکنار دروازه "لد" در منطقه شام، به هلاکت مى رسد. از "نزال بن سبره " آورده اندکه مى گوید: امیر مؤمنان (ع) براى ما سخن مى گفت که: نخستسپاس خدا را به جا آورد و او را ستود وبر پیامبر وخاندانش (ع) درود فرستاد، آن گاه سه بار فرمود: سلونى ایها الناس قبل أن تفقدونى ......
یعنى: مردم تا مرا از دست نداده اید، هر آن چه مى خواهید بپرسید.صعصعة بن صوحان بپا خاست وگفت: چه زمانى دجال خواهد آمد؟ على (ع) فرمود: بنشین خدا سخن تو را شنید ومنظورت را دانست... براى خروج "دجال " نشانه ها وعلایمى است که دسته دسته هرکدام پس از دیگرى روى خواهد داد اگر مى خواهى تو را از آن ها آگاه سازم، صعصعة پاسخ داد: آری اى امیر مؤمنان فرمود: پس به خاطر بسپار و حفظ کن که این ها علایم و نشانه هاى آن است: هنگامى که مردم راه ورسم وفرهنگ ومعنویت نماز را نابود ساختند وبه پوسته آن قناعت کردند و ویژگى امانت و امانتدارى را ضایع ساختند و دروغ پردازى را روا شمردند ورباخوارگى وربا را مباح دانستند ورشوه دادند وگرفتند ودین به دنیا فروختند وسفیهان وکم خردان را به اداره امور جامعه گماشتند و قطع رحم کردند و هواهاى دل را پیروى کردند و ریختن خون ها را آسان ساختند. هنگامى که بردبارى، ناتوانى شمرده شد و بیدادگرى، باعث افتخارگردید و زمامداران فاجر و بدکار و زیران، ستمکار شدند و مأموران و مجریان عدالت، خیانت پیشه ساختند وگویندگان و قاریان قرآن، به فسق وگناه روى آوردند وشهادت هاى دروغین در جامعه پدیدار شد وکارهاى ناپسند وتهمت تراشى ها وگناهکارى وتجاوزگرى علنى گردید، آنگاه که قرآن به صورت زیبایى چاپ وجلد وتزیین گردید ومسجدها آراسته شد ومناره ها سر به آسمان سایید واشرار مورد تجلیل قرارگرفتند وصف هاى جماعت فشرده ودل ها از هم دور شد و عهدها و پیمان ها گسسته و آن وعده بزرگ نزدیک گردید و زنان به خاطر حرص به دنیا، در کسب وکار همسران خود شرکت کردند وبه بازارها ومغازه ها وکارخانه ها سرازیرگشتند. صداى آواز فاسقان، همه جا پخش وبه گوشها رسید وهر چه گفتند وخواندند از آنان پذیرفته شد . رهبرى جامعه ها به دست اراذل واگذاشته شد وبا فاجر به خاطر ترس از شرارتش، مدارا گردید و دروغ ساز و دروغ پرداز، تصدیق وتأیید شد و خیانتکار، امین شمرده شد .
هنگامى که کنیزان آوازه خوان و رقاصه ها و آلات لهو و موسیقى، به کارگرفته شد و نسل هاى آخرین به نسل هاى پیشین نفرین کردند وزنان بر زینها سوار شدند وتلاش کردند خود را شبیه مردان سازند ومردان نیز خود را در ظاهر واخلاق بسان زنان ساختند، وشاهد بى آن که از او شهادت بخواهند به دادگاه رفت و شهادت داد، و دیگرى بر خلاف حق وعدالت وبدون آگاهى، به خاطر رفاقت باکسى، به نفع اوبه درغ گواهى کرد.... آرى در این شرایط منحط ووخامت بار وگناه آلود جامعه ها وتمدن هاى اسلامى وجهانى است که دجال ظاهر مى گردد ودر آمدن شتاب مى کند.... (3)
1. بحا رالانوار ج 52 ص 193 کمال الدین ص 525.
2. برترین هاى فرهنگ مهدویت، در مطبوعات ص 233.
3. کمال الدین ج 2ص 525 و 526.
منبع:سایت امام مهدی(عج)