یک تحلیلگر ارشد تلویزیون سیانان با انتشار یادداشتی تحت عنوان "ایران چگونه اوباما را شکست داد" به اشتباههای تاریخی دولت دموکرات در قبال ایران پرداخت.
پاتریک سیل در این مقاله خواندنی مینویسد: «ناکامی باراک اوباما در پیگیری طرح صلح میان دولت فلسطینی و اسرائیل امری است که این روزها همه کارشناسان به آن اذعان دارند و او را شکست خورده این میدان عنوان میکنند. البته در این شکست علاوه بر خود اوباما نباید از بنیامین نتانیاهو و متحدین اسرائیلیاش در داخل امریکا -یعنی نومحافظه کاران، لابیستهای اسرائیل و برخی قانونگذاران- غافل شد. وجه دیگر این شکست در عرصه سیاست خارجی دولت دموکرات اوباما، تسلیم شدن در برابر ایران است. اوباما در ابتدای ورود به کاخ سفید از تعامل گسترده و بدون شرط با ایران سخن میگفت اما او در کمتر از چند ماه تغییر رویه داد و رویکرد کاخ سفید از گفتوگو به تهدید، تحریم اقتصادی و حتی تلاش برای براندازی حکومت تغییر کرد. اسرائیل و همراهانش در ایالات متحده، یک برنامه سنگین تبلیغاتی علیه ایران راه انداختهاند و از ایران یک غول خیالی ساختهاند که حتما باید هرچه سریعتر نابود شود. خود اسرائیل بارها به طور علنی ایران را به بمباران تاسیسات هستهای تهدید کرده و حتی در این زمینه بسیار مایل بود تا دولت اوباما را برای حمله نظامی به این کشور تحریک کند؛ دقیقا همانند زمانی که نومحافظه کاران در سال 2003 دست به اقدام تحریکآمیز زدند تا دولت بوش وارد جنگ با عراق شود؛ جنگی که عواقب و پیامدهای فجیع آن هنوز قابل مشاهده و یک نقطه تاریک در تاریخ دیپلماسی خارجی امریکا است. هدف نومحافظه کاران بعد از نابودی و سرنگونی صدام این بود که با بهکارگیری قدرت و توانمندی ارتش امریکا، بتوانند سوریه، حزبالله و ایران را به عنوان محور مقاومت در برابر اسرائیل درگیر اصلاحات اساسی درون نظامی کرده و بهطور کلی ساختار این حکومتها را به نفع اسرائیل تغییر دهند. در این زمینه، در ماههای اخیر شاهد یک بلوف سیاسی بزرگ از سوی رسانههای وابسته به این جریان بودیم مبنی بر اینکه اسرائیل در ماه سپتامبر آتی، تاسیسات هستهای ایران را بمباران خواهد کرد! اگرچه خیالی بودن این ادعا از همان ابتدا نیز مشخص بود اما در واقع، هدف از اینگونه صحبتها این است که به امریکا فشار آورده شود تا بلکه واشنگتن تحت این فعالیتهای روانی و تبلیغاتی وارد عمل شود. همین موجب شده تا اکثریت افکار عمومی باور داشته باشند که در پشت پرده ترور دانشمندان هستهای ایران اسرائیل وجود دارد. با درنظر گرفتن این موضوع و همچنین آلوده کردن سیستمهای رایانهای ایران به ویروس "استاکس نت"، جای تعجب نیست که ایران، اسرائیل و امریکا را دشمن درجه یک خود ببیند. اقداماتی چون ترور و یا کارهای مشابه، هیچگاه نتایج و عواقب خوبی نداشتهاند. از این مساله هم نباید به راحتی گذشت که مردم حافظه خوبی دارند و دخالتهای امریکا و انگلیس در ایران مانند آنچه را که در کودتای 1953 (28 مرداد 1332) علیه دولت مردمی مصدق رخ داد، فراموش نکردهاند و به همین دلیل خشم ایرانیان از این دو کشور طبیعی است. مصدق یک انسان آزادیخواه و دمکرات بود که تنها جرم او این بود که نمیخواست نفت ایران که یک سرمایه ملی بود، به دست سرمایهدارها به تاراج برود. نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به شدت تمایل دارد تا نظام حاکم در ایران را با حکومت هیتلر بر آلمان مقایسه کند و بگوید چنانچه جمهوری اسلامی مسلح به سلاح هستهای باشد، بزرگترین تهدید بالقوه ممکن علیه سرزمین یهودی خواهد بود. البته مشخص است که نتانیاهو بسیار اغراق کرده؛ چرا که حتی باراک وزیر دفاع اسرائیل هم گفته است که از طرف ایران تهدیدی متوجه اسرائیل نیست. در هر صورت، چیزی که واضح است این است که خود اسرائیل هم میداند که حتی ایران مسلح به سلاح هستهای موجب نابودی و محو شدن اسرائیل نخواهد شد؛ بلکه به نوع دیگری بهعنوان یک چالش برای اسرائیل دیده خواهد شد. یعنی در آن موقع، ایران یک قدرت بازدارندهای است که دیگر اجازه نخواهد داد اسرائیل آزادانه و با خیال راحت به کشورهای همسایه و مجاور خود تعدی کند و این موضوعی نیست که خوشایند مسئولان مقامات اسرائیلی باشد. به همین دلیل در هفتههای اخیر با توجه به مشاهده ناآرامیها در سوریه، اسرائیل و همدستانش شدیدا تلاش میکنند تا از فرصت موجود نهایت بهره برداری را کنند و محور سوریه، ایران، حزبالله را نابود کنند. بر همین اساس، "جو میتو لویت" عضو شورای روابط خارجی اسرائیل در سخنان خود، حزبالله لبنان را یک گروه جنایتکار کاملا پیشرفته توصیف میکند. البته احتمالا بزرگترین جنایت حزبالله در لبنان این بود که بعد از 18 سال توانستند اسرائیل را از جنوب کشور خود خارج کنند و حتی در سال 2006 توانست در مقابل اسرائیل ایستادگی کند؛ جنگی خانمان سوز که منجر به کشته شدن بیش از 1600 لبنانی شد. تمام این مسائل نهایتا منجر به این نتیجه میشود که دولت امریکا باید به این درک برسد که بحرانهای منطقهای مانند آنچه در افغانستان میگذرد، بدون حمایت و همکاری ایران حل شدنی نیست. در واقع، صحبتهای هفته گذشته "دیوید کوهن" معاون وزیر دارایی امریکا در بحث مبارزه با تروریسم مبنی بر اینکه ایران با تروریستهای القاعده در ارتباط است، درست یادآور همان اشتباه نو محافظهکاران در سال 2003 در قبال عراق است که حتی تا امروز، عواقب آن را میبینیم. مقامهای کاخ سفید بهتر است به جای پیگیری تبلیغات منفی بی اساس علیه ایران، به گفتههای رهبران ترکیه و برزیل گوش دهند؛ چرا که این دو کشور توانسته بودند به موافقت هستهای با تهران دست بیابند که در واقع سوخت مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تهران را نیز تامین میکرد. یکی از اشتباههای بزرگ دولت اوباما بیشتر کردن دشمنی خود با ایران در نتیجه عمل کردن به مشاورههای مغرضانه علیه ایران بود و موجب شد تا دور جدیدی از تحریمها بر ایران اعمال شود. نتیجه این شد که ایران کماکان به کار خود ادامه میدهد و این امریکا و مردم مالیاتدهنده امریکایی هستند که باید هزینه گرانبهای جنگ در عراق و افغانستان را بپردازند؛ در صورت که با وجود همکاری با ایران، وضعیت اصلاً اینچنین نمیشد.»