الحمدللَّه تا امروز انقلاب خوب پیش رفته. همین طور که عرض کردم، ما از هدفها منحرف نشدیم، زاویه پیدا نکردیم؛ آن بلاهائى که سر آن انقلابهاى عظیم و بزرگ آمد، سر انقلاب ما نیامد. حوادث گوناگونى که پیش آمد، همه جا انقلاب بر اینها فائق شد و با همان موازین خودش، توانست خودش را حفظ کند و تا امروز به تکامل هم برساند.
انقلاب، کشور را هم پیش برده. این پیشرفتى که امروز شما در بخشهاى مختلف کشور مشاهده میکنید - که من در صحبت با مسئولان نظام، دو سه روز پیش مختصرى از آن را اشاره کردم - هیچ وقت در قرنهاى اخیر در کشور سابقه نداشته. البته در گذشتهها و در تاریخ چرا؛ مواردى به حسب زمان، شبیه اینها بوده؛ اما در قرون اخیر سابقه نداشته. کشور را شما به اینجا رساندید. کشور باید پیش برود. ما هنوز در قدمهاى اوّلیم، در آغاز راهیم. من گفتم؛ یکى از خاصیتهاى بزرگ انقلاب، الگوسازى است. شما میتوانید این هدف را دنبال کنید که براى جوامع اسلامى یک الگو درست کنید؛ بگوئید آقا اینجورى میشود حرکت کرد، اینجورى میشود رسید؛ این ممکن است.
خب، تشکلهاى دانشجوئى طبعاً نقش دارند. اولین توصیهاى که من به مجموعهى تشکلهاى دانشجوئى که در زمینههاى مسائل دانشجوئى و کشور و انقلاب و همه چیز فکر میکنند، دارم، این است: شما وقتى نگاه میکنید به جبههى معارض، یعنى استکبار، جبههى ظلم، جبههى سرمایهدارهاى کلان بینالمللى، کارتلها، تراستها و و و، به چشم یک جبهه به آنها نگاه کنید. یک جبههى بههمپیوستهاى وجود دارد در مقابلهى با انقلاب اسلامى، که یک انقلاب معنوى و دینى و فرهنگى و اعتقادى است. وقتى به چشم یک جبههى بههمپیوسته به اینها نگاه کردید، خیلى از کارهاى اینها معناى واقعى خودش را نشان میدهد. این مسئله، وظیفهى دانشجو یا تشکلهاى دانشجوئى را مشخص میکند.
فرض بفرمائید در کشور ترور اتفاق مىافتد؛ شهید علىمحمدى، شهید شهریارى، شهید رضائىنژاد را ترور میکنند. خب، این یک کار تروریستى است. یک وقت به این مسئله به چشم یک عمل تروریستىِ ضد امنیتى نگاه میکنیم؛ خب، انسان غصه هم میخورد؛ چند تا دانشمند ما مورد اصابت جنایت دشمن - یک چند تا تروریست - قرار گرفتند. یک وقت نه، با همان چشمِ جبههاى نگاه میکنید: این یک حرکت در مجموعهى حرکتهاى خصمانهى علیه نظام اسلامى است. مثلاً در جبههى جنگ مرزى با عراق - که هشت سال جنگ داشتیم - یک جا اگر چنانچه توپخانهى دشمن کار کند، معنایش این نیست که دشمن با اینجاى بالخصوص کار دارد؛ این معنایش این است که این یک حرکتى است که دشمن دارد اینجا انجام میدهد، احتمالاً براى اینکه شما حواستان به اینجا منعطف شود، او به یک جاى دیگر حمله کند - به قول خودشان حرکتهاى پشتیبانى، که این در واقع حیله است - یا براى این است که رزمندهى ما را در اینجا تضعیف کند تا مثلاً بتواند یک حملهى سراسرى انجام دهد. وقتى با این چشم نگاه میکنید، معلوم میشود که دشمن به دنبال کوبیدن حرکت علمى در کشور است؛ یعنى یکى از حلقههاى توطئهى دشمن این است. چند تا حلقهى بههمپیوسته وجود دارد؛ مثلاً حلقههاى تحریم اقتصادى، ترویج ابتذال، ترویج مواد مخدر، کارهاى امنیتى، ایجاد تزلزل در مبانى و مسائل اعتقادى؛ چه اعتقاد به اسلام، چه اعتقاد به انقلاب. اینها حلقههاى گوناگونِ بههمپیوسته است؛ یکى از این حلقهها هم - که مکمل این زنجیره است - کوبیدن حرکت علمى در کشور، با ترساندن دانشمند ما، با حذف دانشمند ماست. با این چشم به قضیه نگاه کنیم.
اگر چنانچه به مجموعهى دشمن به چشم یک جبههى مستمرى که وظائف را تقسیم کردند، نگاه کنیم، آن وقت احساس مسئولیت ما در هر قضیهاى شکل تازهاى به خودش میگیرد. حالا در همین قضیهى این ترورها، من عقیدهام این است که بچههاى تشکلهاى دانشجوئى در این قضیه کوتاه آمدند؛ یعنى کمعملى نشان دادند. باید این قضیه را بزرگ میکردید. البته نه اینکه بزرگ کنید - چون خودش بزرگ است - همان جور که هست، منعکس میکردید. ما حتّى ندیدیم تشکلهاى ما پوستر این شهدا را هم چاپ کنند، منتشر کنند، پخش کنند، یادمان اینها را نگه دارند. نه، این موضوع اصلاً نباید فراموش شود؛ این کار کوچکى نیست.
مسئلهى علم در کشور، یک حلقهاى است از آن زنجیره، که این حلقه درست متوجه به آن نقطهى اصلى و اساسى است که ما ده دوازده سال است داریم این را دنبال میکنیم. گفتیم «العلم سلطان»؛ علم، اقتدار است؛ هر کسى که داراى علم و داراى این اقتدار شد، طبق این روایت، «صال»؛ میتواند بر محیط جهان حکمفرمائى کند، یعنى اهداف خودش را دنبال کند؛ هر کسى مالک آن نشد، «صیل علیه»؛(4) یعنى بر او حکمفرمائى خواهد شد. این منطق ماست در این حرکت علمىِ ده پانزده ساله. الان خوشبختانه تا حدود زیادى هم این حرکت علمى در کشور به ثمر رسیده. میخواهند این را متوقف کنند؛ خب، در مقابل این باید حساسیت نشان بدهید.
پس نگاه به دشمن باید یک چنین نگاهى باشد: نگاه حرکت جبههاى دشمن. آن وقت حمایت اینها از برخى جریانها، حملهى اینها به بعضى از جریانها، دخالت اینها در بعضى از مسائل داخلى کشور، همه معنا پیدا میکند؛ معلوم میشود که هدف چیست. این مسئله ایجاب میکند که ما نسبت به کارهاى اینها هوشیار باشیم.
یکى از چیزهائى که من میخواهم بخصوص به تشکلهاى دانشجوئى توصیه کنم، این است که به طور جدى به کارهاى فکرى و فرهنگىِ برنامهمند و هدفمند و عمیق بپردازند. یک وقت هست که دشمن به عرصهى دانشگاه تهاجم آشکار میکند؛ اینجا شما باید حضور آشکار داشته باشید؛ مثل مسائل دورهى فتنه 88 و امثال اینها. یک وقت هست که نه، آنچنان تهاجم آشکارى وجود ندارد؛ اینجا بایستى حضور مجموعههاى دانشجوئى، حضور عمیق فکرى باشد. دربارهى مسائل کلامى، دربارهى مسائل اخلاقى، دربارهى مسائل تاریخ، دربارهى مسائل انقلاب باید کار عمیق بکنید. دربارهى مسائل گوناگون کشور - مثل همین چیزهائى که دوستان گفتند - کار کنید. فرض کنید شما دربارهى بانک مرکزى، دربارهى نظام سلامت، دربارهى مسئلهى جهاد اقتصادى تحقیق میکنید؛ این بسیار خوب است، اما به اینها اکتفاء نشود. دربارهى مسائل کلامى، کارهاى عمیق انجام بگیرد. دربارهى مسائل سیاسى کشور، کارهاى غیر احساساتى انجام بگیرد. البته احساسات چیز خوب و پاکى است و من به هیچ وجه مخالف ابراز احساسات و مخالف تحرک احساساتىِ بخصوص جوانها نیستم؛ نه ممکن است، نه مطلوب است که احساسات فروکش کند؛ لیکن دور از مقولهى احساسات، تأمل و تفکر و تعمق در مسائل گوناگون، از جمله در مسائل سیاسى، لازم است.
یکى از چیزهائى که من بجد توصیه میکنم، پرهیز از ابتذال در کارهاى فرهنگى و هنرى است؛ مراقب باشید. من نمونههائى از این مسئله را سراغ دارم؛ البته نه حالا، حدود هفده هجده سال قبل. من همان موقع اطلاع پیدا کردم که یک مجموعهى دانشجوئى در دانشگاه در بعضى از مراسمشان رگههائى از ابتذال وجود دارد. همان وقت به آنها پیغام دادم - با ما هم بىارتباط نبودند - خب، توجهى نشد. بعد هم دنبالههاى خوبى پیدا نکرد. از ابتذال فرهنگى، ابتذال اخلاقى بشدت پرهیز شود و با آن مواجهه بشود. امروز یکى از سیاستهاى دشمن، ترویج ابتذال است. با این سیاست استکبار مبارزه کنید. همین طور که آنها تحریم اقتصادى را برنامهریزى میکنند، همین طور ترویج ابتذال را برنامهریزى میکنند - این ادعاى شعارگونه نیست؛ این ناشى از اطلاعات است؛ ما اطلاع داریم - مىنشینند طراحى میکنند، برنامهریزى میکنند؛ میگویند براى شکستن مقاومت جمهورى اسلامى، باید بین جوانها ترویج ابتذال کرد؛ یعنى به قضایا ماهیت سیاسى میدهند. خب، با این بایستى مواجهه کرد، مقابله کرد؛ البته مقابلهى صحیح، که این یک نوع ایستادگىِ بسیار ارجمند در مواجههى با نقشههاى استکبار است.
یک توصیهى دیگر ما هم این است که تشکلهاى دانشجوئى با هم همفکرى و همکارى و همدلى نشان بدهند. حالا من نمیخواهم یک چیزى را حتماً یک پیشنهاد قطعى بکنم، اما به نظر آدم میرسد که مثلاً یک مجمع هماهنگ کنندهاى بین این تشکلها وجود داشته باشد تا تشکلها همجهت پیش بروند. البته جهتهاى کلى تقریباً با هم یکسان است، خوب است. نمیخواهیم هم بگوئیم که این تشکلها با مختصاتى که هر کدام دارند، بایستى این مختصات را همه یککاسه کنند؛ نه، تنوع و مختصات گوناگون در تشکلها هیچ ایرادى ندارد؛ منتها در جهتگیرىها، در پیشرفت به سمت اهداف انقلاب، یک هماهنگى انجام بگیرد تا بتوانید بر محیط دانشجوئى اثرگذارى کنید. تشکلها باید بتوانند بر محیط دانشجوئى اثرگذارى کنند. خوشبختانه محیط دانشجوئى محیط خوبى است. نه اینکه در محیط دانشجوئى اشکال نیست، انحراف نیست، خطا نیست، لغزش نیست؛ کجا نیست؟ در مقدسترین مجموعهها و محیطها هم بالاخره انسان یک لغزشهائى سراغ دارد یا مشاهده میکند؛ اما مجموعاً محیط دانشجوئى، محیط پرنشاط، پرتحرک و بر روى هم دینى و معتقد و پایبند به مبانى به حساب مىآید؛ این چیز خیلى مغتنمى است. محیط دانشجوئى ما اینجورى است؛ از این باید استفاده کرد، روى این محیط باید تأثیرگذارى کرد، باید جهتگیرى درست داد.
یک توصیهى دیگر ما هم این است که هم مسئولان دانشگاهى کشور و هم تشکلها سعى کنند نسبت به همدیگر مماشات و همراهى و همکارى داشته باشند. مواردى آدم میشنود که این همکارىها یا وجود ندارد یا تعارض وجود دارد؛ که خب، بعضى از حوادث هم پیش مىآید، که یکى از دوستان به قضیهى بوشهر و اینها اشاره کردند. باید همکارى بکنند، باید همدلى بکنند؛ چون هدفها یکى است؛ اهداف انقلاب است. مسئولین دارند زحمت میکشند، تلاش میکنند، واقعاً عرق میریزند - آدم مىبیند دیگر - فکر میکنند؛ به قدرى که به ذهنشان مىآید، به قدرى که توان دارند، دارند تلاش میکنند. این جوانهاى تشکلها هم، همه باانگیزه، پرنشاط و پاکیزهاند. خب، این مجموعهها باید به همدیگر کمک کنند.
در مورد علوم انسانى که صحبت شد، این نکته را من عرض بکنم؛ آنچه که ما در باب علوم انسانى گفتیم و من تکرار میکنم، همان چیزى است که عرض شد: ما بایستى در علوم انسانى اجتهاد کنیم؛ نباید مقلد باشیم. اما حالا فرض کنید که فلان رشتههاى علوم انسانى در دانشگاه حذف بشود یا حذف نشود یا کم بشود؛ من روى این چیزها هیچ نظرى ندارم. من نه نفى میکنم، نه اثبات میکنم؛ یعنى کار من نیست، کار مسئولین است. ممکن است مصلحت بدانند بعضى از رشتهها را حذف کنند یا نکنند؛ حرف من این نیست؛ حرف من این است که در باب علوم انسانى کار عمیق انجام بگیرد و صاحبان فکر و اندیشه در این زمینهها کار کنند.
خب، به نظرم وقت هم تمام شد. حرفهاى ما هم آنچه که لازم میدانستیم عرض بکنیم، تمام شد. انشاءاللَّه خداوند شماها را حفظ کند.
پروردگارا! تو را به اولیائت سوگند میدهیم، برکات و تفضلات خودت را بر این جوانهاى ما نازل کن. پروردگارا! محیط جوان در کشور ما را روزبهروز به اهداف و آرمانهاى اسلامى نزدیکتر کن. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، آرزوها و آرمانهاى این جوانها را تحقق ببخش. به مسئولین کشور و به همهى ما توفیق عنایت کن تا بتوانیم در جهت این آرمانها قدمهاى بلند برداریم. پروردگارا! تشکیل جامعهى اسلامى و یک کشور اسلامىِ به تمام معنا را به این جوانهاى عزیز ما برأىالعین نشان بده. ارواح طیبهى شهدا و روح مطهر امام بزرگوار را از ما راضى و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته