نام کاملیا انتخابی فرد در دوره رشد قارچ گونه روزنامه های دوم خردادی بدون سابقه خاصی در روزنامه نگاری به یکباره و با همکاری او با روزنامه های همشهری (با مدیریت محمد عطریانفر) و آفتابگردان و بخصوص روزنامه «زن» فائزه هاشمی مطرح شد. به گفته روزنامه نگران دوم خردادی، روابط بسیار صمیمانه کاملیا انتخابی فرد با فائزه هاشمی در روزنامه زن، او را کاملا از تحریریه منفک کرده بود و کاملیا همپای ثابت فائزه در کوهنوردی، والیبال و اسب سواری بود.
انتخابی فرد در دوران ریاست جمهوری خاتمی نیز با رییس دفتر وی محمد علی ابطحی، ارتباط داشت . ارتباطات ابطحی با کاملیا به گونه ای بود که وی حتی پس از خارج شدن از کشور و کسب افتخار گزارشگری رسانه های آمریکایی دسته دوم و سوم ، از عنایات خاصه برخوردار بود به گونه ای که در جریان سفرهای خاتمی به خارج کشور، با حمایت و توجه ویژه ابطحی، دسترسی وی به هیات ایرانی به نحوی بود که به راحتی می توانست با اعضای هیات مصاحبه بگیرد و به هتل های محل رفت و آمد هیات رفت و آمد کند.
نکته مشکوک درباره انتخابی فرد سفرهای خارجی پرتعداد او به بهانه تهیه گزارش بود. به ادعای خودش، همه هزینه سفرهای خارجی اش برای تهیه گزارش و مصاحبه را شخصا پرداخت می کرد و تنها تشنه رسانه های داخلی برای انعکاس مطالبش بود! حتی گاهی به انتشار مطالبش در بعضی روزنامه های سطحی هم رضایت داشت. در همین راستا وی در سال 86، خاطرات خود را با عنوان «کاملیا! حقیقت را بگو تا نجات یابی» به زبان انگلیسی و ترجمه عربی در 10 قسمت در روزنامه کویتی «القبس» منتشر کرد و مدعی مطالب جنجال برانگیز از جمله رابطه با یک فوتبالیست ایرانی مقیم آلمان شد.
وی در مدتی که در روزنامه زن بود سعی در برقراری رابطه میان فائزه هاشمی و فرح پهلوی را داشت و به گفته خود پیامهایی را میان این دو رد و بدل کرده است. وی همچنین برای مصاحبه با ابوالحسن بنی صدر، سلمان رشدی و فرح پهلوی از طرف روزنامه زن تلاشهایی به عمل آورد.
انتخابی فرد در خاطرات خود به ارتباطش با هوشنگ امیراحمدی دلال معروف رابطه ایران و آمریکا که شایعاتی درباره ارتباط وی و مشایی وجود دارد، اشاره می کند: « در آوریل 1999 در اولین سفرم به امریکا با دکتر هوشنگ امیر احمدی برای مجله زن مصاحبه گرفتم. وی در مصاحبه خود بسیار به تایید هاشمی رفسنجانی پرداخت تا جایی که گفت زمام امور به هیچ وجه در دست رئیس جمهور وقت خاتمی نیست و تمام سلطه در دست هاشمی رفسنجانی است. »
وی همچنین می نویسد که پس از توقیف روزنامه زن در دوران 2خردادیها در سفری که از طرف فائزه هاشمی به آمریکا داشته به همراه شهلا شرکت مدیر مسؤول ماهنامه «زنان»، محمد عطریانفر از روزنامه «همشهری» و مژگان جلالی از روزنامه «ایراننیوز»، در مهمانی ویژهای در منزل «جرج سوروس» میلیاردر یهودی آمریکایی و رئیس بنیاد جامعه باز شرکت کرده : «هنگامی که به منزل شیک سوروس رسیدیم و خانم خدمتکار وی، برایمان در فنجانهای چینی بدیع، چای آورد من به سایر خانمهای همراهم «شهلا شرکت» و «مژگان جلالی» نگاه کردم و لبخند زدم و آنها هم خندیدند و به دلیلی که تا امروز هم برایم روشن نشده همگی بطرز عجیبی زدیم زیر خنده بگونهای که تا وقتی در منزل سوروس بودیم نمیتوانستیم جلوی خنده خود را بگیریم و طوری شد که من مجبور شدم به دستشویی بروم و نفس عمیقی بکشم تا بتوان خودم را کنترل کنم و به جایم بازگردم اما با این حال باز هم هیچ کدام نتوانستیم تا آخر، جلوی خنده خود را بگیریم و اشک همه ما سرازیر شد. در این حال عطریانفر با تندی رو به ما کرد و به فارسی گفت «خودتان را کنترل کنید!» و سوروس نیز گفت «لابد خانمها چیز با اهمیتی دیدهاند اما بهتر است با ما در بحث مشارکت داشته باشند.» اما ما باز هم نتوانستیم جلوی خنده خود را بگیریم و حتی پاسخ پرسشهای سوروس را بدهیم اما وی در پایان هنگام بدرقه ما نسخهای از کتاب خود را امضا کرد و به ما هدیه داد و ما هم متقابلاً از او عذر خواستیم.»
وی در ادامه خاطرات خود مدعی شده، در بازجوییهای خود در ایران اعتراف کرده است که تاکنون با 67 مرد رابطه داشته، اما این اظهارات تحت فشار بوده است!
همچنین چندی پیش، نیک آهنگ کوثر، کاریکاتوریست نشریات اصلاح طلب که چند سالیست در کانادا اقامت دارد، مدعی شده بود کاملیا انتخابی فرد، با استفاده از جاذبه های جنسی تبدیل به دامی شده بود که بسیاری از روزنامه نگاران اصلاح طلب پس از ارتباط نا مشروع با وی، مجبور به پذیرش شرایط خاصی می شدند.
وی در آذرماه 89 و پس از دومین دیدارش با احمدی نژاد و مشایی در نیویورک در یادداشتی در وبلاگ خود با اهانت به مردم مسلمان ایران نوشت: « اگر آزادی به معنای آنچه که مردم آرزوی آن را دارند در ایران وجود داشت و ایجاد حزب سیاسی و فعالیت آنها در کشور قانونی بود، آیا همچنان مردم به کاندیداتوری آقای احمدی نژاد و موسوی و کروبی و محسن رضایی بسنده می کردند؟ سی و یک سال است که حکومت در ایران در دست عده قلیلی است ... در کشور ما سیستم به این منوال است که تا آنجا که به نظر می رسد مردم آزاد هستند که تجارت کرده و پولهای هنگفت از راه قاچاق ارز گرفته تا خرید و فروش و ساخت و ساز و رشوه دادن و رشوه گرفتن بدست آورند و در پشت درهای بسته خانه اشان بنوشند و برقصند و سفر کنند و مادام که به سیاست و حکومت داری کاری نداشته باشند، کسی نیز مزاحمت چندانی برای آنها فراهم نخواهد کرد. و مردم ما نیز در طول تاریخ به نیکی آموخته اند که زمان مناسب برای اظهار نظر و قدبرافراشتن چه زمانی است و بی گدار به آب نمی زنند... شاید ایران را با روسیه بیشتر بتوان مقایسه کرد که انتخابات وجود دارد و طبقه مرفه و ثروتمندی نیز در روسیه به وجود آمده که ثروتهایشان نیز از راهی شبیه به دیگر نو کیسه گان بدست آمده که از قاچاق و رشوه خواری گرفته تا دست داشتن در تجارت های غیر قانونی و پول شویی می تواند باشد و حکومت هم کاری به این طبقه مرفه ندارد. اما در همان روسیه روزنامه نگاران منتقد با ضرب گلوله و چاقو از پای در می آیند و مخالفان سیاسی سر از زندانهای سیبری در می آورند»
وی همچنین در زمستان 89 در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در مقاله ای با عنوان «حکومتداری شاه بهتر بود یا آیت الله ها؟» در روزنامه هافینگتن پست که در وبلاگ خود نیز آنرا قرار داده می نویسد: «آخرین انقلاب بزرگ قرن بیست نیز شباهتهای بسیاری با دیگر انقلاب های به وقوع پیوسته و پیش کسوت در جهان داشت با این تفاوت عمده که قدرت از سلطنتی دیکتاتوری به مذهبی آیت اللهی و گونه ای دیگر از دیکتاتوری انتقال یافت... دهه اول انقلاب تاریکترین دوران تاریخ معاصر ایران بود. اعدامها و نابود کردن مخالفان سیاسی و فعالان همه باعث شد تا نخبگان در سراسر ایران خاموش گردند. آزادی بیان به یک رویا تبدیل شد. امروز اوضاع به بدی دهه اول انقلاب نیست اما با این تفاوت که امروز رژیم ایران از زندانی و شکنجه کردن دوستان و وابستگان قدیمی خود ابائی ندارد و اینبار نوبت خودی ها شده است که منزوی شوند... زمانی انقلاب در سال 1357 به وقوع پیوست که اقتصاد ایران در حال شکوفایی بود و از نظر سیاسی و نظامی دارای قدرت و اعتبار در خاورمیانه و احترام در میان سایر کشورهای جهان بود. بسیاری از جوانانی که در ایران بعد از انقلاب متولد و رشد کرده اند تنها بوسیله مطالبی که از حکومت سلطنتی خوانده و یا شنیده اند به دوران قبل از انقلاب علاقه و توجه نشان می دهند... بسیاری از ایرانی های عصبانی و سرخورده ای که به خیابانها آمدند و اعتراض کردند از سیستم و حکومت و افراد وابسته به آن در مجموع ناراضی بودند. مردم ایران تغییرات اساسی را آرزو داشتند تا قدرت بی بدیل ولی فقیه را ضعیف کنند. وضعیت آسیب پذیر بعد از انتخابات ریاست جمهوری یک فرصت استثنایی برای تظاهر کنندگان و ناراضیان ایجاد کرد تا در خیابانها خواستار تغییرات اساسی و رفراندم شوند. ولی فقیه ایران آیت الله علی خامنه ای به درستی ادعا کرد که حضور انبوه مردم در خیابانها ” برای اعتراض به صندوقهای رای نبوده است.” وی گفت:” می خواستند تا حکومت را سرنگون کنند.” وی درست می گفت »