بازشناسی و «به روز» کردن «مسئولیت»ها و «تکلیف»ها، شرط مهم اصولگرایی است. رهبر فرزانه انقلاب شانزدهم فروردین سال گذشته در دیدار نوروزی مسئولان با ظرافت و دقت تمام تذکر دادند: «از لحظه لحظه روزهای مسئولیت من و شما سؤال خواهد شد... از ما سؤال می کنند در فلان قضیه، مسئولیت تان چه بود؟ جزئیات مسئولیت را باید بدانید. اگر ندانیم، سؤال می کنند که چرا نمی دانستی مسئولیت این است؟ چه طور غفلت کردی؟
وقتی که بدانیم، حالا این مسئولیت را چطور ادا کردید؟ طول می کشد تا شرح بدهیم، تا بیان کنیم، تا عذر بیاوریم و همه بدهکاریم...». مقتدای امت 23 فروردین امسال نیز پس از اقامه نماز در جمع برخی شخصیت های فرهنگی و سیاسی فرمودند: «... البته بخشی از این [برکت و مبارکی ایام] به عهده خود ماست. ما هستیم که با رفتار و جهت گیری های خودمان زندگی را مبارک می کنیم یا نامبارک می کنیم. یعنی آنچه که سرنوشت نهایی انسان را تنظیم می کند، انتخاب خود انسان است... البته گاهی شرایط جوری است که انتخاب برای انسان آسان است، گاهی انتخاب سخت است ولی به هر حال باید در همه امور انتخاب کرد... اینکه در سوره مبارکه حمد، هر روز بارها تکرار می کنیم اهدنا الصراط المستقیم نشان دهنده این است که صراط مستقیمی که درپیش گرفته ایم- فرض این است که مثلا شناختیم و درپیش گرفتیم- هر لحظه به دوراهی می رسد. یعنی این جور نیست که یک تونلی باشد که وقتی انسان داخل آن رفت، دیگر همین طور تا آخر تضمین شده باشد (مثل خط آهن) نه، دوراهی های متعددی، سه راهی های متعدد سر راه ما وجود دارد که باید دید، شناخت، فهمید و قدم در راه درست گذاشت. این اهدنا که هر روز تکرار می کنیم، یعنی امروز هم اهدنا، فردا هم اهدنا، پس فردا هم اهدنا؛ در این قضیه هم اهدنا، در آن قضیه هم اهدنا...».
انسان انقلابی تکلیف گرا و مسئولیت شناس، در روزهای سخت پیدایش انقلاب یک مسئولیت و تکلیف داشت، پس از تشکیل نظام اسلامی تکلیف دیگر- و بالاتری- دارد، و به مرحله تمدن سازی، الگوسازی و صدور انقلاب برای رسیدن به «امت اسلامی» که می رسد، مسئولیت هایش بزرگ تر و گسترده تر می شود. بنابراین نمی توان در پله اول و دوم متوقف ماند و اتساع مسئولیت ها را ندید یا به لوازم این گستردگی پایبند نشد و پیش نرفت. معنای به روز کردن مسئولیت ها این است که فرد یا مجموعه های تکلیف گرا، هر روز و در هر سرفصل تاریخ، فهرست فرصت ها و تهدیدهای جدید را به روز کند و از این طریق، اولویت بندی ها را متناسب با مقتضیات زمانه کند بی آن که بخواهد این به روز بودن- آپ تو دیت شدن- را بهانه ای برای دور زدن یا گریز از اصول قرار دهد. یک انقلابی با این رویکرد، ضمن فهرستی از مسئولیت های تغییرناپذیر، مسئولیت های متفاوتی را در مقاطع 1357، 1359، 1368، 1376، 4-1382، 1388 و 1390 متوجه خود می بیند. هر لحظه هدایت خواستن یعنی زمانی صلح حدیبیه و زمانی نه چندان دور فتح مکه، زمانی انزوا و زمانی آن قدر محبوب شدن که نزدیک است حسنین (علیهماالسلام) زیر دست و پای جمعیت مشتاق بیعت کننده با علی علیه السلام بمانند، زمانی مدارا و زمانی سخت گیری و... با این همه تنوع تاکتیک، ذره ای از مصلحت گرایی تراز دینداری متفقهانه و از سر صبر و بصیرت، فاصله نگرفتن. طلب هر روز و هر لحظه هدایت به صراط مستقیم- اهدنا الصراط المستقیم- یعنی اینکه خدایا ما را به پیروی از خصال علوی موفق بدار.
اضلاع جبهه بزرگ اصولگرایی در میانه سال 1390 و پیش از آن که قصد بسیج و عزیمت داشته باشند، مستلزم به روز رسانی فهرست «مسئولیت»های خود از معبر به روز رسانی فهرست فرصت ها، نیازها و تهدیدها هستند. دنیای امروز، 9 ماه پس از گسترش رایحه بهار بیداری ملت ها، تشنه تر از همیشه به اسلام ناب محمدی(ص) و نیازمند تئوری پردازی و مدل سازی در 3 حوزه «انقلاب»، «نظام سازی» و «امت و امنیت جهانی» است. یعنی اینکه اگر یک انقلابی صاحب منصب یا غیرصاحب منصب- به هر جهت مسئول- در دهه اول انقلاب صرفا به دفاع از کیان کشور و نظام می اندیشید و احیانا افق نگاهش محصور در همین مرزها بود، امروز به علاوه این مسئولیت، تکالیف بزرگ تری نیز در سطح منطقه ای و جهانی دارد که عمل به همان ها، خود موجب تقویت خطوط مقدم دفاع از کشور و نظام می شود. سخن در این باب بسیار و استدلال فراوان است. کافی است توجه کنیم که مستکبران درگیر در انقلاب های خاورمیانه، قریب 9 ماه است اساسا فرصت مرتب کردن کت و شلوار خود را نداشته اند چه رسد به اینکه بخواهند مثلا درباره برنامه هسته ای رو به توسعه و پیشرفت ایران تمرکز کنند. این انقلاب ها فرصتی بی نظیر را فراهم کرده تا انقلاب اسلامی ایران، معبر محدود شده تعامل با ملت ها را تبدیل به اتوبان کند و در عین حال به موازات این توسعه، مسئولیت تأمین نیازهای فکری، سیاسی و تئوریک انقلابیون متوجه ما شده است. قطعا جمهوری اسلامی ایران نگاه سلطه جویانه و استعمارگرانه مستکبران را به ملت های منطقه ندارد و به آنها به چشم برادرانی سزاوار همدلی و همراهی و حمایت بی شائبه می نگرد اما طرف غربی هر کدام از پرونده های منطقه ای گشوده از سال 2001 و 2003 (اشغال افغانستان و عراق) تا به امروز را «برگ برنده» تازه ای برای ملت ایران برمی شمارد. بنابراین بخشی از مسئولیت اصولگرایان، وسعت دادن افق دید در عین رصد افق های فعلی در داخل و خارج است.
بخش دیگری از این مسئولیت، توجه به تهدیدهاست. برگزاری انتخابات گوناگون برای نظامی که مردم در آن بنیادهای استوار حاکمیت و رگ و ریشه حیات آن هستند، فرصت مبارکی است تا از مجرای آن خون تازه و شادابی مضاعف در شریان های نظام وارد شود. اما همین مقوله اگر با امانتداری و شکرگذاری پاس داشته نشود و حق آن ادا نگردد، می تواند مانند هر نعمت و فرصت دیگری تبدیل به تهدید شود. البته دشمنان برای تهدیدسازی از این فرصت بزرگ ملی، طراحی و تدارک می کنند که نمونه آن را در حوادث 2 سال پیش دیدیم. دیدیم که چگونه خط هوس رانی و خودخواهی برخی خواص، به واسطه برخی پل ها و سرپل ها به خط موازی خارجی (اخلال در فرآیند انتخابات و آلوده و مسموم سازی آن) پیوست. دشمن برای از جا کندن ثبات و استقرار و امنیت «ایران»، نیازمند اهرم و تکیه گاه بود و جریان چند لایه ای که امروز به عنوان جریان فتنه گر شناخته می شود، اهرم و تکیه گاه موردنیاز دشمن را تدارک کرد. گرانیگاه این اقدام، جنگ نرم به قصد انهدام «اتحاد، امید و ایمان» ملت ایران بود. از نگاه برنامه نویسان اطلاعاتی غرب، این سه رکن از یکدیگر تغذیه می کنند. در وحدت که خلل افتاد، در امید و ایمان نیز شکاف می افتد، و امید یا ایمان که ترک برداشت، تار و پود وحدت را ازهم می گسلد. و نیز از نگاه دشمن، خواص و نخبگان، خط مقدم صیانت از اتحاد و امید و ایمان مردمند؛ اگر آنها این سرمایه را صیانت کنند، جنگ نرم با مردم قریب به محال است. بنابراین، ابتدا باید از خواص - آن هم با استفاده از انرژی های منفی آزاد شده از هر یک از آنها در سه زمینه شقاق افکنی، ناامیدسازی و بی اعتقادسازی- بهره برد.
ماه های آینده برای جبهه استکبار در غرب، حکم مرگ و زندگی را دارد و دست برقضا، این ماه ها با موضوع مهم انتخابات نهمین دوره مجلس در ایران مصادف شده است. آمریکا و انگلیس و صهیونیسم بین الملل طی 2سال گذشته از هیچ گزینه مزاحمت علیه ایران که امکان به کارگیری آن را داشته اند، مضایقه نکرده اند صرف نظر از اینکه موثر بوده یا نه. 1- اعمال چند لایه تحریم ها (به قول خودشان فلج کننده) 2- ترور 3- اخلال و خرابکاری و سنگ اندازی علیه برنامه هسته ای ایران 4- تلاش برای فشار و انزوای سیاسی 5- پیگیری مذاکرات در فضای فشار 6- جنباندن مزاحمت های داخلی نظیر فتنه2 سال پیش 7- تهمت پراکنی در حوزه های هسته ای، تروریسم و حقوق بشر به قصد ایجاد انفعال در سیاست خارجی 8- جنگ روانی و رسانه ای انبوه با افکار عمومی و خواص در ایران به قصد آشفتگی جبهه داخلی. با این حال و به دلایل متعدد، دشمن از انبوه این فشارها بهره ای نبرده هیچ، که فشارها در جهات گوناگون به شکل معکوس عمل کرده اند. طراحان این جنگ پر حجم و چندلایه وقتی از خود می پرسند که چرا چاقویشان تا این حد کند است و نمی برد، صرفاً به یک جواب روشن می رسند. اینکه ملت و رهبری و اغلب نخبگان نافذ، دستاویز وحدت و امید و ایمان را از دست نمی دهند و به رهنمود قرآنی «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالف بینکم...» وفادارند. خروجی این برآورد برای دشمن چه می شود؟ اینکه نقطه طلایی و قوت «اتحاد، ایمان، امید» را سیبل اصلی و آماج توپخانه جنگ روانی خود قرار دهند. به یقین در این 4ماهه مشرف به انتخابات مجلس، تقلای عوامل نشاندار و بی نشان دشمن برای کم فروغ کردن وحدت در دو لایه «ملی» و «اصولگرایان» شدت خواهد یافت. اگر دشمن بر ایجاد انواع چالش ها پیش پای انتخابات (تنش و تشنج، ایجاد بدبینی در مردم نسبت به اصل انتخابات، تضعیف اصولگرایان و نفوذ دادن عوامل سفید سازمان فتنه به مجلس و شکستن این خط دفاعی مهم) می اندیشد، مقدمه همه این آرزوها، اخلال در انسجام و اتحاد جبهه اصولگرایان است. به یک معنا می توان تصور کرد که انتخابات مجلس در ایران، برای دشمنان حکم همان مهر و امضایی را دارد که پزشک قانونی پای گواهی فوت یک مرده می نویسد و برگزاری شاداب و پیراسته این انتخابات یعنی همان مهر و امضا پای برگه مرگ سلطه طلبان و مستکبران عالم.
در مقابل تدارک دشمن چه باید کرد؟ همان که رهبر انقلاب 21دی ماه 1388 در دیدار شماری از نمایندگان مجلس (فراکسیون انقلاب اسلامی) بیان فرموده اند: 1- پافشاری بر مبانی و اصول و به جان خریدن هزینه های آن 2- بی عیب و نقص ندانستن افراد و توقع کم گذاشتن آنها از حق هرچند که اگر این کم گذاشتن ها نسبت به حق نبود، خیلی بهتر بود 3- آرمانگرایی معطوف به جلو و بالا نه معطوف به آشفتگی و افسردگی؛ معطوف به پیشرفت نه معطوف به توقف و سرگرمی و مشغولیت. 4- فراتر از نقص و ضعف افراد و مجموعه ها، و در کنار امر به معروف و نهی از منکر، جمع بندی های کلی را دیدن و مصلحت های بزرگتر را سنجیدن 5- راه را برای حمل به صحت در عملکرد افراد باز گذاشتن 6- حتی المقدور راه تشتت در میان اصولگرایان را بستن و درعین اعتقاد به اصول و ارزشها، به خاطر مصلحت های بزرگ تر، جاهایی اغماض کردن. آن مصلحت بزرگ تر «اتحاد و اتفاق و باهم بودن و یک حرف زدن و یک صدا داشتن» است. البته مسئولیت مهم، عمل اضلاع جبهه اصولگرایی به رهنمودهای راهگشای مقتدای انقلاب است و نه صرفاً متوجه کردن مسئولیت به یکدیگر! مسئولیت شناسی به این است که هرکس و هر مجموعه ای فارغ از اینکه دیگری به مسئولیت خود عمل می کند یا نه، درحد مقدور مسئولیت اول خود را در زمینه اتحاد و اتفاق بشناسد و به آن وفادار بماند.
باور کنیم که جبهه ایمان بار دیگر به نزدیکی های خیمه فرماندهی بنی امیه رسیده و چند ضربت همدلانه دیگر برای فرو ریختن این خیمه باقی است. با تفرقه و تشتت و مجادله علنی از پشت تریبون ها و رسانه ها نباید جنگ پیروز را دوباره مغلوبه کرد؛ و ا لا سراغ عمار یاسر و مالک اشتر و ابن تیهان را نه در جبهه پایداری باید جست، و نه در گروه 8+7 و نه در هیچ مجموعه مشابهی. برای آن مصلحت و حق بزرگ تر گاه باید از حق کوچک تر و نزدیک تر گذشت. وحدت شدنی است به شرط آن که به یاد آوریم دشمن از همه سو بر ما تاخته بود و ما خود با هم دست به گریبان بودیم، پس خداوند به نعمت دیانت و ولایت بین قلب های ما الفت داد. الفت و اخوت ما را چشم شور راهزنان به کمین نشسته گرفته است و این همه لطایف الحیل که به کار می بندد، برای ربودن همین متاع گرانبهاست. وحدت و الفت و مرزبندی با همه آلودگان به فتنه و انحراف، «و ان یکاد» چشم زخم بداندیشان است.
منبع : کیهان - محمد ایمانی(یادداشت روز 08/03/ 90)