می گویند اتفاق خوبی افتاده و برای این اتفاق خوب باید دست ها را بالا ببریم وهورا بکشیم .که چه؟
در ابتدا باید بگویم، نیک می دانم با نگارش این سطور به چه متهم خواهم شد ولی این حداقل دفاع از نظامی است که خون صدها هزار شهید آن را آبیاری نمود. فیلمی ساخته شد نه چندان قوی تر از آن چه تا به حال ساخته شده وبر پرده سینما به نمایش درآمده است.
دراین فیلم به قول عده ای خوش ساخت،
1) ایران خانه ای است بی نظم که هرگز هیچ چیزسرجایش نیست.
2) فضایی ملتهب برکشور حاکم است.
3) افراد متدین در جامعه ای که فرهادی به تصویر کشانده افرادی خشن، متظاهر، متهجر ، لجوج، بی سواد واز قشر فرودست جامعه وافراد تجددگرای غرب زده آن افرادی تحصیل کرده ، روشن فکر، خوب ونازنین که در جامعه ای پراز خشونت وخشک مغزی وعقب ماندگی نمی توانند به زندگی خوب برسند .چراکه دین وشرع وحجاب مانعی بزرگ برای برای رسیدن به این آرزوی دست نیافتنی است.
4) پس باید بگذاشت وگذشت. باید به کعبه آمال دل ها رفت. آن جا که بشود توقی رنگین به گردن انداخت و دست نامحرمان را به گرمی فشرد واز کوتوله گی خود در برابر آن ها که درمقابل ملت بزرگ ایران گردن می کشند ، به حقارت خود خندید.
5) راستی وقتی می خواهی بروی یادت نرود سی دی های صوتی جغد پیر ویرانه نشینی که او هم تاحد همان فائقه خانم آتشین بیشتر ارزش نداشت با خودت ببری چون این قشر مؤمن به قول تو متحجر نیازی به هنرمندان خودشیفته خودفروش ندارد.
آری این فهوای فیلمی بود که اصغرخان فرهادی رقم زده است.
حال این فیلم چه داشت برای هورا کشیدن غربی ها که هنر را برای هنر می خواهند وبس؟! که اینگونه نیز نیست.اینها هنر را برای سیاست، برای تحقیر ملل آزاده و برای به زانو درآوردن انسانیت در مقابل زر و زور وتزویر می خواهند.
که صد البته شوالیه های بی مزد و مواجبی مانند فرهادی زمینه را برایشان فراهم می سازند.معلوم است که در این مواقع باید به کوتوله ها جایزه داد مثل جایزه ای که به شیرین بانوی عبادی دادند تا از همجنس بازی حمایت کند و حجاب از سر برگیرد.
این که در مقابل سازنده چنین فیلمی، جایزه ای را پرت کنند تا برآن حقیرانه بوسه زند، بعید نیست. ولی آن چه موجب حسرت وناراحتی است این است که آقایی که با بیان سخنان نسنجیده خود باعث شد تا توجه دشمنان فرهنگی این مرز و بوم به فیلم جلب شود تمام قد به تمجید وتعریف از جایزه می پردازد.
آقای معاون تا کی نسنجیده می خواهید در زمین دشمن توپ بزنید؟ دیروز سر سختانه فیلم را نقد می کردید و امروز تبریک حسرت بار می نویسید. دیروز آقای وزیر را تشویق به خراب کردن خانه سینما برسر اهالی آن می کردید که به قول بسیاری از هنرمندان ضرورت آن برای چنین زمانی واقع گرایانه نبود و در مقام دفاع از این عمل بد هنگام برآمدید تا حدی که حتی خوشنامان هنر هفتم را درمقابل نظام قرار دادید و امروز از یکی از آثار همین خانه ویران، تمجید می کنید. نمی دانم شاید شما وظیفه خود می دانید اینگونه این فیلم ها را به این روش به موفقیت برسانید.
حسرت بیشتر من از هنرمندانی چون پرستویی عزیز و مجیدی بزرگوار است که این گونه به تمجید از فرهادی برخاسته اند.آخر عزیز دل برادر اگر از ارشاد وجریان خانه سینما ناراحت هستید، نباید خودرا خرج فرهادی کنی. تویی که با خواندن بابانظر هنوز به یادش اشک می ریزی، چگونه در مقابل برادر شهیدت ازاین موضع خود که کسی را که خود را نماینده اپوزیسیون می داند و از ایرانی که هزاران بابا نظر برای حفظ آن قطعه قطعه شدند، دفاع خواهی کرد؟ تو که حتمأ قائل به حیات شهدا و بازگشت همه ما به سوی خدا هستی؟ وتوای استاد عزیزی که به ما آموختی به رنگ خدا جهان را بنگریم آیا این فیلم واین جایزه واین حضور به اصطلاح جهانی رنگ خدایی داشت؟ وآیا این تمجید مجیدی رنگ خدایی دارد؟ می توانید به قدرت در بارگاه خدای زیبایی ها ازآن دفاع کنید؟ اساتید بزرگوار انسان وقتی بزرگ شد باید بیشتر مراقب خود باشد چراکه اشتباه بزرگان بزرگتراز حد معمول است.
و اما سخنی با وزیر محترم و دانشمند ارشاد: اگر آن هنگام که هنرپیشه خود فروخته روح سرگردان «حلقه سبز»، ملت بزرگ ایران را به سوسک کتک خور ذلیل تشبیه کرد و آن رجاله با لباس لجنی و سرمکشوفه درمقابل موسوی فتنه گر و حامیانش به رقص و پایکوبی پرداخت، و همین اصغر خان با شال علفی به همراه عده ای دیگر از بی هنران خود فروخته در راهپیمایی های حمایت از فتنه 88 حضور پیدا کردندو یا آن سخنرانی سخیف درجشن خانه سینما، به اصلاح در خانه سینما اقدام می کردید، امروز اینطور دستپاچه ونسنجیده به تعطیل آن نمی پرداختید. سید عظیم الشأن بد نیست یک بار هم که شده به سخنان رهبر معظم انقلاب در باره بصیرت رجوع فرمایید.
نوشته: محسن بغلانی/خبرگزاری هنر «آرت نا»