سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام بر دوستان گرامی آنچه از نظر گرامی شما می گذرد ، قصه ای است براساس یک خاطره از شهید والامقام علیرضا کریمی که امیدوارم مورد توجه شما عزیزان واقع شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

                                                                          مگر ما رهبر نداریم؟             (بر اساس خاطره ای از شهید علیرضا کریمی)

      وقتی از مرخصی به جبهه برمی گشت خیلی خوشحال بود که باردیگر هوای آلوده و سنگین شهر را به سوی سرزمین عشق و ایثار ترک می کند. خصوصآ که این بار آلودگی های شهر از بوی نفاق و تفرقه از همیشه بیشتر بود. باخود می گفت: فردا که درکنار بچه های گروهان در هوای گرم و دلپذیر جبهه جنوب قرار بگیرم دیگر از این همه خدعه ونیرنگ و از این هوای غبارآلوده آسوده خواهم بود. ولی ابرهای فتنه  تمامی آسمان آبی کشور را دربر گرفته بود. اولین رییس جمهور کشور که به تازه گی سوگند وفاداری به ارزش های اسلامی و دستاوردهای انقلاب را خورده بود در کنار منافقن قرار گرفته و بنای نافرمانی گذاشته بود.

جبهه های دفاع از اسلام و انقلاب به جای آن که با اطمینان از عقبه جنگ به دفاع مشغول باشند ناخواسته وارد بحث های سیاسی شده وگاهی این بحث ها چنان بالا می گرفت که  بین بچه ها دل خوری پیش می آمد. گاهی آن ها که حساس تر بودند با خود می پنداشتند : چگونه در حالی که ما جان خود را کف دست گرفته ایم  و از آغوش خانواده به این وادی بلا آمده ایم عده ای بر سر قدرت به جان انقلاب و ارزش های آن افتاده اند وهمین ایجاد دلسردی و نا امیدی در بین آن ها کرده بود. آن روز هم پس از این که مجلس حکم به عدم کفایت سیاسی رییس جمهور برای اداره امور کشور داد، بین بچه های گروهان جرو بحث زیادی در گرفت. آن ها سر قضیه نافرمانی بنی صدر از امام(ره) خیلی بحث می کردند. علیرضا که تازه به دوکوهه رسیده بود، گوشه ای ایستاد و با حالتی خاص به آن ها نگاه می کرد. مجتبی که متوجه او شده بود به سوی او آمد وعلیرضا را درآغوش گرفت وگفت: علیرضا چی شده چرا تو نمی آیی؟علیرضا گفت: می شود  بگویید سر چه چیزی دارید بحث می کنید؟ مجتبی گفت: خوب معلوم است دیگر در باره بنی صدر و حکمی که مجلس داده مگر تو خبر نداری؟علیرضا گفت: چرا خبر دارم ولی می شود بگویید این حرف ها به ما چه ربطی دارد؟خدا به ما ولی فقیه داده است. ما رهبر داریم و راهمان هم معلوم است. وظیفه ما هم معلوم است. هرچی حضرت امام(ره) فرمودند ما هم همان کار رامی کنیم. ما باید از ولی فقیه زمانمان تبعیت داشته باشیم. اگر تبعیت از ولی نداشته باشیم، خداوند این نعمت بزرگ را از ما دریغ می کند. همان طور که از دیدار امام زمان(عج) محرومیم. اگر تمام امت اسلامی در صدر اسلام از پیامبر تبعیت می کردند وخودشان اجتهاد نمی کردند، حق از کف با کفایت امیرالمؤمنین(ع) خارج نمی شد وحالا ما مسلمانان دارای فرقه های مختلفی نبودیم. این بازی های سیاسی که بچه ها می کنند بد نیست ولی به شرطی که از تبعیت و ارادت ما به فرامین رهبری نکاهد. خیلی دور این طور مسائل چرخیدن ما را از اصل موضوع که ولایت فقیه است، دور می کند.بعد با صدای بلند حطاب به بقیه بچه ها گفت:برادر ها حواستان کجاست؟ یادتان رفته که امام (ره) فرمودند:  پشتیبان ولی فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. وقتی سخن علیرضا به این جا رسید، مجتبی به بچه ها گفت: خوب حرف حق جواب نداره. علیرضا راست می گوید ما رهبر داریم وباید گوش به فرمان رهبر باشیم اصلأ  مگر ماغیر از به فرمان رهبری به این جا آمدیم ، مگر نگفتیم از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن . ما با سیاست چه کار داریم تا وقتی ولی فقیه دربین ماست از ادامه راه شهدای خود باز نمی ایستیم  و همان می کنیم که امام ورهبرمان می گوید. صدای اذان بلند شد و بچه ها با شنیدن آن به سوی نماز شتافتند و پس از آن بار دیگر دست ها را به هم گره زده وشعار وحدت سر دادند. 

نویسنده : محسن بغلانی