تاریـخ‌نـویسان، غــم دل را بنویـسیـد

انـدوه جـهـان را هـمـه یکجا بنویسید

یک عـمـر زافـسانه نوشتـیـد، خدا را

ایـنـک زغـم‌زادة زهـرا بـنـویـسـیـد

یکـبـار دیـگـر واقـعـه کرب و بلا را

برگـرد شـفـق، بـهـر تسلی بنویسـیـد

از لحظة تکبیر، سر بـی‌تـن خـورشـیـد

بر مأذنـه گـنـبـد اعــلا بـنـویـسیـد

بر تارک تاریخ تشـیع به خـط ســرخ

اندوه حسین بن علـی را بـنـویـسـید

از پـیـکر خـورشید که لب تشنه فتاده

بر سیـنـة تـفـتیـدة صحـرا بنویسـید

شرح غم بی‌تابــی فرزنـد عـلــی را

بر پـهنـة توفندة دریــا بـنـویـسـیـد

از دست قـلـم گشـتـه عـبـاس دلاور

وزتــا شـدن ان قــد و بــالا بنویسید

از فرق دوتا گشتة اصغر که فکنده است

آتش به دل تشـنه لیــلا بـنـویـسـیـد

از خون گلو ساخت وضو اصغر معصوم

زین خفته به خــون لالة حمرا بنویسید

از شــام غـریـبان و یتـیـمـی رقـیـه

وز درد دلش بـا ســر بـابـا بنـویسید

از همت عباس که لب تشنـه لـب نهـر

بگذشت از آن آب گـوارا بنـویـسـیـد

چون «اشک» شما نیز در این ماتم جانسوز

یــا داد بـرآریــد زدل، یــا بـنـویسید

«مظهری (اشک)»