کسی که گشته دردمند، اگر فتد به پای تو |
دوای درد خویش را، بگیرد از شفـای تو |
آیـا حسین فاطمه، به عاشقـان خود نگـر |
که میتپد به سینه دل، به عشق کربلای تو |
زکیمیای عشق تو، شده است برتر از طلا |
هر آن دل شکستهای، که گشته مبتـلای تو |
به مال و جاه و سلطنت، نه رو کند نه بنگـرد |
کسی که از صفای دل،دمی شود گـدای تو |
تواسـوة شـهـامتـی،مـعـلـم شـهـادتی |
خوشا کسی که پا نهد، به مکتب ولای تو |
زپای بند زندگی، به شوق تو رها شـود |
دلی که پر کشد همی، بسوی کـعـبه و منای تو |
به گوش جان و چشم دل، شنیدهایم و گفتـهایم |
کـه ذره ذره وجود، هـست آشـنای تــو |
زفرشیان بریدهای، به عرشیان رسیدهای |
مقـام و رتـبه تـو را، تو دانی و خدای تو |
وفاست و امدار تو، حماسه یــادگـار تو |
حیات دین زخون توخداست خونبهای تو |
نماز سرخ عاشقان، شهادت است رکن آن |
وضویشان به اشـک و خون، و قبله کربلای تو |
«جواد محدثی»