تا چه زمانی جهان ما در این تناقض آشکار و دوگانگی در معیارها زندگی خواهد کرد؟ تا کی هر روز با دروغ های افراد منادی آزادی عقیده و اندیشه از خواب بیدار خواهیم شد؟ افرادی که منادی آزادی عقیده هستند اما در عین حال در جای جای این هستی طائفه گرایی را تشدید می کنند.
ما مشاهده می کنیم حامیان آزادی اعتقاد،ندای آزادی افراد در انتخاب دین و عقیده را سر می دهند، آزاد بودن مسیحی در لائیک شدن و انکار تمامی ادیان و آزادی مسلمان در تبدیل دین خود به مسیحیت و علنی کردن آن در هر مکان، آزادی..آزادی..آزادی اما اگر یک اهل تسنن تمایل قلبی خود را به مذهب تشیع اعلام کند این آزادی از هم فروخواهد پاشید مذهبی که دانشگاه الازهر آن را به رسمیت شناخته است و مجوز عبادت را به پیروان آن داده است.
به محض اینکه یک اهل تسنن تمایل قلبی خود را به مذهب تشیع اعلام کند آزادی عقیده از بین میرود و صدای اکاذیب مبنی بر اینکه خطر شیعه برای اسلام از یهودیت بیشتر است از هر نقطه ای به گوش می رسد و سر و کله جاهلان و یاوه گویی های آنها پیدا می شود یاوه گویی هایی همچون اینکه شیعه معتقد است جبرئیل در نزول وحی مرتکب خطا شده است و به جای اینکه رسالت پیامبری را به حضرت علی (ع) نازل کند به حضرت محمد (ص) نازل کرده است و یا اینکه شیعیان به صحابه پیامبر ناسزا می گویند و زنا را تحت عنوان ازدواج موقت مباح می دانند.
پرسشی که مطرح می شود این است آیا مشکل واقعی، در مذهب تشیع است یا مشکل این است که مذهب تشیع مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود؟ آیا اگر محور مقاومت ارتباطی با شیعه نداشت مذهب تشیع با این همه دشمنی مواجه می شد؟ من معتقدم علت همه این بحث و جدل ها تلاش برای از بین بردن ایده مخالفت با تسلیم در برابر استکبار جهانی است.
مذهب تشیع به خاطر انتساب به جمهوری اسلامی ایران و همینطور پیروان این مذهب و کسانی که تمایل قلبی به آن دارند همواره مورد ظلم قرار می گیرند.ما واقعا در عصر مکر و حیله و دجال ها زندگی می کنیم دجال هایی که دروغ را مزین و اعلام می کنند حقیقت است و صداهایی که سخن غیردلخواهشان را می گویند خفه و طائفه گرایی را تشدید می کنند و ادعا می کنند که خواهان صلح و آزادی در جهان هستند.
وقتی رئیس جمهور یک کشور عربی مسلمان به چین که نمی دانیم این کشور دارای چه دینی است سفر کرد هلهله کردیم اما هنگامی که همین شخص به جمهوری اسلامی ایران سفر کرد پرسش های بسیاری برایمان ایجاد شد و از اظهار سنی بودن این رئیس جمهور در یک کشور شیعه ابراز خرسندی و شادی کردیم.
ما برای گشایش بازارها به سوی غرب و شرق با یکدیگر می جنگیم در حالی که در این زمینه درها را به سوی ایران، این کشور مقاوم نگشوده ایم و موضع این کشور در قبال سوریه را محکوم می کنیم و اقدامات صهیونیسم جهانی در فلسطین و دیگر اراضی اشغالی [عربی] را فراموش می کنیم و تمامی اختلافاتمان با اسرائیل و آمریکا را به زمان آرام شدن اوضاع داخلی مان موکول می کنیم اوضاعی که آمریکا و اسرائیل هیچگاه نخواهند گذاشت به ثبات و آرامش برسد.
آیا جمهوری اسلامی ایران به کلیدی تبدیل شده است که باب حمله به کسانی که جرات نزدیک شدن به آن را پیدا می کنند می گشاید؟ آیا مذهب تشیع تنها آفتی است که از گسترش آن در جوامعمان می هراسیم؟ جوامعی که در آستانه فراموشی هویت اصیل خود استو به سوی غرب که خالی از معنای واقعی زندگی است گرایش دارد.
عقل یک ضرورت است. مطالعه و تامل درباره حوادث پیرامونمان یک امر حیاتی است. کسی که از مذهب تشیع دفاع می کند مزدور و جیره خوار ایران نیست و همچنین کسی که دشمن ایران است حامی اسلام نیست. کسی که شعار مقاومت را سر می دهد به دنبال ایجاد تفرقه میان اعراب و مسلمانان نیست و کسی که ملت خود را تسلیم سلطه صهیونیست ها می کند قهرمان و حامی وحدت دروغین [امت اسلام] نیست.
فرهنگ امید برای فردایی بهتر باعث می شود ما در انتظار اینکه روزی غم و اندوه از زندگی مسلمانان رخت می بندد بسر ببریم هر چند که مسلمانان عناوین مختلفی داشته باشد اما ما امت واحدی هستیم و قوای ما در از بین بردن اختلافاتمان پنهان نمی شود بلکه قدرت ما در همزیستی است و این همان چیزی است که خداوند آن را به ما دستور داده است.
ما باید از متهم کردن دیگران به خاطر اعتقاداتشان خودداری کنیم زیرا اعتقاد روح را لمس می کند و زخمی کردن و جراحت روح بسیار عمیق تر از جراحت جسم است. علیرغم اینکه علم و آگاهی بر تمامی مسلمانان واجب است اما من به نوبه خود معتقد نیستم که همه باید تا زمان دستیابی به فضیلت علم سکوت کنند بلکه بر این باورم که جاهل نباید جهل خود را آشکار کند.