امروز 27 ذی الحجه و یادآور بیان حدیث سدالابواب در فضیلت حضرت علی(ع) مولای کونین می باشد. اما درباره این حدیث چه می دانیم؟
حدیث چنین است:
««سدّوا الأبواب کلّها إلاّ باب علیّ بن أبى طالب و أومأ بیده إلى باب علیّ»
به مجرد آمدن نبی مکرم (صلى الله علیه و آله) به مدینه منوره و تأسیس مسجدی در مدینه، صحابه مهاجرین و انصار که در اطراف مسجد خانه داشتند، از هر خانه، دری به مسجد گشودند که محل رفت و آمد آنها به مسجد نبی مکرم (صلى الله علیه و آله) باشد. این موضوع باعث شد برخی افراد، در حالت ناپاکی و جنابت و حیض و نفاس وارد مسجد بشوند و با اینحال، قداست و احترام مسجد از بین میرفت.
لذا در اواخر سال اول هجرت، نبی مکرم (صلى الله علیه و آله) به امر الهی دستور دادند تمام درهای منتهی به مسجد، بسته شود و فقط در خانه امیر المومنین (علیه السلام) به مسجد باز بماند.
آن حدیث چنین است:
سدّوا الأبواب کلّها إلاّ باب علیّ بن أبى طالب و أومأ بیده إلى باب علیّ
چون خداوند اهل کساء علیهم السلام را طبق آیه تطهیر از هرگونه رجس و پلیدى پاک گردانیده بود، فقط به امیر مؤمنان علیه السلام اجازه داد که در خانهاش به داخل مسجد باز باشد.چون این قضیه، فضیلتی گران و سنگین برای امیر المومنین (علیه السلام) بود که از میان صحابه، تنها امیر المومنین (علیه السلام) میتوانست وارد مسجد شود، با جنابت یا بدون جنابت، لذا وهابیون معاصر ما، با تمام توان این حدیث را انکار میکنند.بیش از 70 روایت در منابع اهل سنت در مورد حدیث سد الأبواب آمده است.
ابن حجر عسقلانی ـ از استوانههای علمی اهل سنت و متوفای 852 هجری که سخنانش برای تمام اهل سنت و وهابیت حجت است ـ میگوید:
سعد بن أبی وقاص قال: «أمرنا رسول الله صلى الله علیه و سلم بسد الأبواب الشارعة فی المسجد و ترک باب علی». أخرجه أحمد و النسائی و إسناده قوی.
و فی روایة للطبرانی فی الأوسط رجالها ثقات من الزیادة: فقالوا: «یا رسول الله! سددت أبوابنا؟ فقال: ما أنا سددتها و لکن الله سدها».
و عن زید بن أرقم قال: «کان لنفر من الصحابة أبواب شارعة فی المسجد، فقال رسول الله صلى الله علیه و سلم: سدوا هذه الأبواب إلا باب علی. فتکلم ناس فی ذلک، فقال رسول الله صلى الله علیه و سلم: إنی و الله! ما سددت شیئا و لا فتحته و لکن أمرت بشئ فأتبعته». أخرجه أحمد و النسائی و الحاکم و رجاله ثقات.
حدیث سعد بن أبی وقاص میگوید: «رسول الله (صلى الله علیه و سلم) به ما دستور داد به جز در خانه علی، تمام درهای خانهها که به مسجد گشوده میشود، بسته شود». احمد بن حنبل و نسائی هم این را آوردهاند و سندهایش قوی است.
طبرانی هم این روایت را در معجم الأوسط با راویان ثقه آورده است. البته مطلب اضافهای هم دارد که میگوید: «صحابه گفتند: ای رسول خدا! چرا درهای ما را بستی؟ حضرت فرمود: من این کار را نکردم، بلکه خداوند بود که در خانههای شما به مسجد را مسدود کرد.
و زید بن أرقم نقل میکند: حضرت فرمود: «غیر از در خانه علی، تمام درها باید بسته شود. تعدادی از صحابه اعتراض کردند، حضرت هم فرمود: به خدا سوگند! من از خودم در خانه کسی را نبستم و در خانه علی را باز نگذاشتم، بلکه خداوند به من دستور داد و من هم دستور او را إجراء کردم.
فتح الباری شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص12
جناب ابن حجر عسقلانی در این زمینه مفصل صحبت میکند و سپس میگوید، ابن جوزی که در سند حدیث سد الأبواب اشکال کرده:
و أخطأ فی ذلک خطأ شنیعا فإنه سلک فی ذلک رد الأحادیث الصحیحة بتوهمه المعارضة.
یک خطای نادرست و وقیحی انجام داده و او احادیث صحیح را بر اثر توهم و با خیالبافیهای خودش رد کرده است.
فتح الباری شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص13بیانات استاد حسینی قزوینی
دلیل جعلى بودن روایت در شأن دیگران، نفى مطلقى است که پیامبر از سایر درب ها فرموده اند و یا باید همه راویان روایت خبر فوق الذکر کاذب باشند که بسیارى از ائمه اهل سنت در بین این ها هستند.
روایت دیگر از عمر بن الخطاب است که حاکم در ص125 مستدرک و سلیمان بلخى حنفى در باب 56 ص 210 ینابیع الموده از مسند احمد بن حنبل و خطیب خوارزمى ص 261، مناقب ابن حجر در صواعق ص 76 و... نقل کرده اند.
عمر گفت: به على سه خصلت داده شده که اگر یکى از آن ها به من داده مى شود
براى من بهتر بود از حیوانات سرخ مو!
1-پیامبر دخترش فاطمه(علیها السلام) را به ازدواج او در آورد.
2-همه درها به مسجد بسته شده، جز در خانه على و آرام گرفت در مسجد همان طور که براى پیامبر حلال بود.
3-پرچم روز خیبر به او داده شد (او فرمانده لشکر شد).
*سایر مدارک حدیث سدالابواب
امام احمد حنبل در 3 مورد در مسند، ج 1، ص 175; ج 2، ص 26; ج 4، ص 369.
نسائى در سنن ـ خصائص العلوى ص13و14
حاکم نیشابورى در مستدرک، ج 3، ص 117 و 125.
سبط بن جوزى در تذکره، ص 24 و 25.
یوسف گنجى شافعى در باب 50 کفایة الطالب آن را «حدیث عال»خوانده (از نظر تواتر سند)
خطیب بغدادی در ج7ص205 تاریخ
ابن کثیر در ج7ص342 تاریخ خود
متقی هندی در ج6ص408 کنزالعمال
هیثمی در ج9ص115 مجمع الزوائد
ابن ابی الحدیددر ج2ص451 شرح نهج البلاغه
سیوطی در ص116 تاریخ الخلفاء
سلیمان بلخی در ص87 باب 17 ینابیع الموده