امام علی علیه السلام خطاب به مرد یهودی فرمود: ای برادر یهود، بدان که خداوند در زمان زندگانی آخرین فرستاده اش، مرا در هفت موقعیت امتحان فرمود که به لطف و فضل خودش، در تمامی آنها مرا فرمانبردار و مطیع خود یافت. البته این سخن را، نه از روی خودستایی می گویم، بلکه این همه را نعمت و توفیقی از سوی او می دانم.
فرمانبرداری امیرالمؤمنین علیه السلام
آزمون اول
دعوت نخستین روز
مرد یهودی: این آزمون های هفت گانه چه بودند؟
امام علیه السلام: نخستین آزمون، زمانی بود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله خاندان عبدالمطلب را به میهمانی فراخواندند و از آنها خواستند که به یگانگی خداوند و پیامبریشان گواهی دهند. اما هیچ کس گواهی نداد و همه او را رها ساختند. رسول گرامی صلی الله علیه و اله و سلم تا سه مرتبه درخواست خود را بازگفتند. امّا در هر بار، پیشنهاد ایشان را انکار کردند و از او روی گرداندند. به دنبال آنان، دیگر مردم نیز از آن حضرت دوری جستند و چون از درک گفتار آسمانی او ناتوان بودند، به مخالفتش برخاستند. در آن میان، تنها من بودم که در هر مرتبه بی درنگ دعوت او را پذیرا شدم. چرا که از همان ابتدا بر حقّانیّت او یقین داشتم . . .
آری این چنین است، زیرا امیرمؤمنان علیه السلام از همان نخستین روزها، نور وحی و رسالت را می دیدند، و شمیم نبوّت را احساس می کردند. هنگامی که وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، علی علیه السلام ناله و زوز? شیطان را شنیدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمودند: ناله و زوز? شیطان به سبب پیامبری من است. او از این که عبادت شود نا امید و افسرده گشته است ! آنگاه خطاب به ایشان فرمودند: ای علی، آنچه را که من می شنوم، تو هم می شنوی؛ و آنچه را که من می بینم، تو هم می بینی. با این تفاوت که تو پیامبر نیستی، اما وزیر و پشتیبان من هستی و بهترین جایگاه و مقام را داری.
امام علیه السلام: در آن روز میهمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این مطلب را آشکارا به همه فرمودند که تو جانشینِ من پس از من خواهی بود. آن روزها من کم سن ترین افراد خانواده ام بودم. همواره در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودم و به ایشان کمک می کردم. از همان دوران، بدون آن که ذرّه ای در ایمان خود، شکّ و تردید داشته باشم، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیروی می کردم، و ایشان نیز به من هر روز جرعه ای از چشم? جوشان حکمت و اخلاق پیامبری می نوشاندند و به من می آموختند. سه سال پس از بعثت را هم به همین منوال بودیم. این مدت، در روی زمین مخلوقی نبود که احکام الهی را بپذیرد، و نماز بگزارد، جز من و دختر خویلد - خدیجه سلام الله علیها- که خدایش او را رحمت کند و حتماً هم مشمول رحمت الهی قرار دارد. اکنون از شما مسلمانان می پرسم: آیا آنچه را که گفتم، تأیید می کنید؟
مردم: آری ای مولا و سرور ما . . . به راستی که شما جز حقیقت نفرمودید . . .