ای قصه هایت قاتلم ؛هرشب دعایت می کنم
داغت نبینم جان من، جان را فدایت می کنم
باید بلرزد قلبشان وقتی شنیدند این سران
گفتی که من فعلأ فقط دارم نصیحت می کنم
آب را گل نکنیم دشمن در انتظار است
دستان باد موی تورا شانه کرده است خون بر دل پیاله و پیمانه کرده است
بالای نیزه چشمه نوری دمیده از زخمی که بر جبین تو کاشانه کرده است
رگ های حنجرتو به گودال قتلگاه با دوست گفتگوی صمیمانه کرده است
چشمان پرزخون علمدار تو بروی نی با دختری وداع غریبانه کرده است
روی نیازم کجاست سوی حسین است و بس
قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس
بوی بهشت خدا از حرمش می وزد
بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس
سلسله عشق را سلسله جنبان خداست
سلسله عشق چیست موی حسین است و بس
دستان باد موی تو را شانه کرده است
خون بردل پیاله و پیمانه کرده است
بالای نیزه چشمه نوری دمیده از
زخمی که بر جبین تو کاشانه کرده است
رگهای حنجر تو به گودال قتلگاه
بادوست، گفتگوی صمیمانه کرده است
چشمان پر ز خون علمدار، روی نی
با دختری وداع غریبانه کرده است
قصه ای برساس یکی از خاطرات شهید دکتر چمران:
دانشجویان ترم اول سرکلاس نشسته بودند. هنوز خیلی ها، یک دیگر را نمی شناختند . استاد با روپوش پزشکی سفیدی وارد کلاس شد وهمه به احترام وی از جا برخاستند. استاد با نام خدا آغاز کرد وگفت: قرار است ما امروز در باره روش تصویر برداری از بدن با ماده حاجب سخن بگوییم. ولی قبل از این که وارد بحث اصلی شویم چون این جلسه اول جنبه آشنایی هم دارد من سؤالی دارم. از میان شما کسی هست که خود ویا نزدیکانش برای تصویر برداری از معده به بخش تصویربرداری رفته باشد؟ یکی دونفری دست بلند کردند. ولی هیچ کدام خودشان این روش تصویر برداری را آزمایش نکرده بودند. استاد از دانشجویی که نامش یوسف بود پرسید: یادت هست وقتی مادرت به بخش رفت چه خورد؟
ادامه تحلیل سردار غلامپور از عملیات خیبر وبدر
روز چهارم یا پنجم بود که ناامید شدیم و گفتیم که یا اینها اسیر شدند حتی راضی بودیم به این که شهید بشوند که اطلاعاتمان لو نرود ولی نگران بودیم که اسیر بشوند و کل مسأله لو برود. روز هفتم بود ـ اگر اشتباه نکنم ـ دیدم علی هاشمی به من زنگ زد و با خوشحالی گفت که این بچه ها برگشتند من هم بلافاصله زنگ زدم به آقا محسن و گفتم که خوشبختانه این بچه ها برگشتند. گفت: که چه طور شد که اینجور شد. من هم گفتم: نمیدانم من الان دارم میروم سراغشان ببینم موضوع چه بوده؟ بعد به شما اطلاع میدهم. خیلی هم ناراحت بودم. در ذهنم این بود که به محض اینکه برسم به این دو نفر اگر هم که شده سیلی هم بگوششان میزنم که چرا این همه نگرانی برایمان ایجاد کردند. آمدیم رفتیم قرارگاه نصرت و رفتیم در سنگر و دیدیم آن دو نفر نشستند و من هم خیلی عصبانی بودم ـ همانطور با حالت تهاجمی رفتم سراغشان ـ اینها گفتند که آقا صبر کنید. صبر کنید توضیح می دهیم بعد اگر خواستید هر کاری می خواهید با ما بکنید. هم زمان هم دیدم یک بغچه سبز انداختند جلوی من.
ادامه تحلیل سردار غلامپور از عملیات خیبر وبدر
بنابراین توانست با این ترفند بخش زیادی از نیروهای خودش را آزاد کند و در واقع اولین ـ شاید ـ هدفی که دشمن بعد از آزادی خرمشهر و ناامید شدن از اهداف و آمال و آرزوهاش این بود که یک سروسامانی به وضعیت نظامی خودش بدهد قدم اول را با این کار برداشت. کار دیگری که دشمن به موازات این کار انجام داد در عرصه سیاسی بود و سعی کرد حرکتی را در دنیا ایجاد کند، بخصوص توسط حامیانش در مجامع بینالمللی و یک فشاری را به ایران وارد کند، که ایران را مجاب کند در متوقف کردن جنگ؛ چون واقعاً شرایط دشمن شرایط نگران کنندهای بود به هر حال دشمن در دو عملیات پی در پی چیزی حدود چهل، پنجاه هزارتا اسیر داده بود و کلی کشته و تلفات داده بود و وضعیت ارتش آنها وضعیت اصفباری بود! تازه بعد از این همه تلاش، عقب نشینی کرده و روی مرزها مستقر شد. این به و به لحاظ روانی و به لحاظ سیاسی هیچ توجیهی نداشت و وضعیت واقعاً خوبی نداشت.
تحلیل سردار سرافراز غلامپور از عملیات خیبر وبدر
قبل از اینکه وارد اصل بحث شوم چند نکته است که خدمت دوستان عرض میکنم: نکته اول این است، مطالبی که خدمت شما عزیزان عرض میکنم در واقع مطالبی است که برای این جلسه در نظر گرفته شده و لزوماً شاید مطرح کردن در کلاسهای درس دانشگاه خیلی ضروری و لازم نباشد و یا حتی در حد ظرفیت این عزیزان جوان نباشد. لذا جهت اطلاع و آگاهی شما عزیزان اساتید است که نسب به موضوع اشراف داشته باشید. نکته دوم اینکه به نظر میآید شرایطی که ما را به تصمیم گیری برای انجام عملیات خیبر کشاند خیلی شرایط مهمی بود و مطرح کردن این شرایط و وضعیت خیلی ضروریتر از شرح خود عملیات خیبر است؛ چون عملیات خیبر خیلی دسترسی به آن سخت و دشوار نیست و آنقدر اسناد، مدارک و منابع هست که میتوان شرح عملیات را به راحتی به آن دسترسی پیدا کرد. و اما عوامل و موضوعات و مسائلی که سبب شد به سمت عملیات خیبر برویم و تصمیم گیری بکنیم، به نظر من مسأله مهمی است که بیشتر سعی میکنم در این رابطه خدمت عزیزان توضیحاتی را عرض کنم.